چکیده:
م
معنای حق» چیستی حق» تلازم حق و تکلیف, انواع حق و منشا حق برخی از مسائل مهم نظری در فلسفه حق است.
مسئله «منشا حقهای تکوینی» (که از آن به حقهای فطری,» ذاتی و طبیعی نیز تعبیر میشود) یکی از مسائل مهم در
مباحث مربوط به حق میباشد. امروزه ادعاهای بسیاری درباره حقوق بشر و حقهای ذاتی مانند حق حیات و حق آزادی
میشود. سرنوشت مباحث گوناگون سیاسی در حوزه مهم حقوق بشر به حل مسئله منشا حقهای ذاتی ادعایی در حقوق
بشر گره خورده است. با فرض قبول ذاتی بودن برخی حقهاء منشا پیدایش چنین حقهایی نیازمند بررسی جدی است.
یا انسان از آن جهت که انسان استء حقهایی دارد؟ آیا کرامت انسان؛ مش حقهای مذکور است؟ به نظر میرسد منشا
حقهای ذاتی یا تکوینی بشرء منحصر در ملکیت تکوینی و خدای متعال است.
خلاصه ماشینی:
اما در اصطلاح موردنظر که شامل اصطلاحات فقهی، حقوقی و سیاسی میشود، باید توجه داشت که: اولاً واژه حق (و حقوق) به معنای قانون، علم حقوق (جعفری لنگرودی، 1376، ص12؛ واحدی، 1376، ص13-16؛ مصباح، 1377، ص24-25؛ دانشپژوه و خسروشاهی، 1381، ص16-17) و دستمزد (کاتوزیان، 1377، ج1، ص33) نیست، بلکه مراد از آن، مفرد حقوق است (واژه حقوق هم در لفظ و هم در معنا جمع است)؛ به عبارت دیگر، معنای موردنظر از حق، معادل واژه right در زبان انگلیسی است، نه law و نه jurisprudence (law به معنای قانون است و jurisprudence به معنای علم حقوق است ـ اگرچه گاهی به معنای فلسفه حقوق نیز استعمال میشود (ر.
با توجه به معانی بیانشده از واژگان ذاتی، فطری، طبیعی و تکوینی، روشن میشود که همه این واژگان در مباحث فلسفه حق به یک معنا هستند؛ یعنی وقتی گفته میشود حق حیات، حقی طبیعی است، مانند آن است که گفته شود حق حیات، یک حق ذاتی، تکوینی و فطری است؛ زیرا چنانکه در تبیین واژگان بحث آمده بود، تکوینی به معنای امری است که به ایجاد شیء و نیز ترکیب وجودی آن بازمیگردد.
بررسی منشائیت خدای سبحان برای حقهای بشر و دیگر موجودات را میتوان پذیرفت؛ زیرا میدانیم که انسان نسبت به قوای ادراکی و تحریکی خود دارای حق تکوینی است؛ یعنی وجود آن قوا به گونهای است که بدون صاحب آن قوا (انسان خاص) محقق نمیشود، و تصرف در آن قوا نیز منحصر به آن شخص خاص است و هیچ موجود دیگری در عرض آن شخص نمیتواند در آن قوا تصرف کند.