چکیده:
توافق میان ایران و گروه 5+1 به ویژه آمریکا در حد تعدیل رفتار ایران است یا می تواند -یا باید -فراتر رفته و به تغییرات ماهوی بیانجامد؟ اساسا تعاملات در متن ساختارهای اجتماعی از یک سو و مقاصد کارگزاران از سوی دیگر شکل می گیرند؛ یعنی باید علاوه بر نقش زیربناهای ساختاری اجتماعی ، نقش روبناها یعنی نعاملات کارگزاران دولتی 5+1 لحاظ شود تا بتوان مهمترین «زایش» یعنی "توافق " میان 5+1 و ایران را تبیین نمود. تبیین این توافق نشان می دهد که ماهیتا کدامیک از موارد هماهنگی ، همکاری، مشارکت یا همگرایی مطرح بوده است ؟ دراینجا این سئوال تردید آمیز مطرح می شود که آیا ادامه همکاری ایران با غرب بر مبنای نقش آفرینی ساختارهای اجتماعی -در کنار کارگزاران - می تواند نوعی گذار از منطق هابزی به سوی آنارشی لاکی یا در نهایت کانتی را نشان دهد؟ !
خلاصه ماشینی:
به این روی، مرکز ثقل بحث این است که آیا اساسا توافق میان ایران و گروه ٥+١ یک هماهنگی، همکاری، مشارکت یا همگرایی یا چیزی دیگری است ؟ یعنی این زایش در حدی بوده که مثلا فقط رفتار ایران را در زمینه هسته ای تغییر داده است یا جنبه تعدیل هویتی نیز دارد؟ یعنی آیا دستاورد این تعاملات اقناعی میان ٥+١ و ایران ، تعدیل رفتاری یا تغییر هویتی نظام اسلامی است !؟ به عبارت دیگر، میتوان این پرسش را طرح کرد که آیا توافق هسته ای، فرهنگ رقابتی یا رفاقتی در تعاملات ایران و ٥+١ یا غرب حاکم خواهد کرد؟ (١٩٩٩ ,Wendt) هرچند در بدو امضای توافقنامه هسته ای ژنو شاهد گمانه هایی درباره امکان حاکمیت نوعی «فرهنگ رفاقتی» (مبتنی بر دیدگاه های صلح طلبانه منتسب به «امانوئل کانت ») در مناسبات میان ایران و غرب بودیم ؛ اما به تدریج همان «فضای مسلط شک و تردید» همراه با بدبینی در زمینه مناسبات ایران و غرب بازگشت و امروزه به طور عمده همان «فرهنگ رقابتی، حتی خصمانه » را شاهد باشیم که به منزله پیچیدگیها و چالش های فزاینده فراروی بهبود مناسبات با آمریکا و احیانا مجموعه غرب است .
هرچند بخشی از این سازوکارهای اقناعی برای رسیدن به توافق میان ٥+١ علیه ایران ، قابل مشاهده نبوده است ، اما میتوان آن ها را بر مبنای ظهور قطعنامه های تحریمی شورای امنیت علیه ایران به طور تجربی درک کرد.