چکیده:
امروزه اصطلاح نارسایی در یادگیری به وسیله روانشناسان و متخصصین تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار میگیرد درحالی که متخصصان پزشکی اختلال یادگیری را ترجیح میدهند به مشکلات یادگیری نسبت دهند. نارسایی در یادگیری گروه ناهمگونی از کودکان را در بر میگیرد که مشکلاتی را در حوزههای گوناگونی دارند. این مشکلات اثرات مادامالعمری را برای فرد ایجاد میکند که به نظر میرسد خیلی بیشتر از خواندن، نوشتن و حساب کردن باشد و حوزههایی همچون سلامت، بهداشت روانی، روابط بین شخصی، ادامه تحصیل، امکانات استخدامی و مانند آن را عمیقا تحت تاثیر قرار میدهد. نکته مهمی که در زمینه این نارساییها وجود دارد این است که اگر به موقع تشخیص داده شود میتواند موفقیت چشمگیری در زندگی این افراد ایجاد نماید و این مخصوصا در حال حاضر که فنآوریهای جدید میتواند در حمایت آموزشی و جبرانی این افراد نقش عمدهای داشته باشد اهمیت زیادی دارد. از این رو در تحقیق حاضر، به لحاظ اهمیت موضوع به بررسی اختلال های یادگیری و نقش آن در عملکرد تحصیلی دانش آموزان پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
اما برای ساده شدن موضوع میتوان این ویژگیها را در گروههای زیر طبقهبندی نمود: 1- اختلالات حرکتی کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری الگوهای حرکتی متمایزی از بعضی از کودکان دیگر دارند که به بعضی از مهمترین آنها در اینجا اشاره میشود: الف) بیش فعالی:<FootNote No="29" Text="- Hyperactivity"/> بیش فعالی یکی از فراوانترین اختلالات حرکتی گزارش شده کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری است.
د) تکرار:<FootNote No="33" Text="- perseveration"/> تکرار خود به خودی و غیرعادی رفتار که ممکن است تقریبا در تمام رفتارهای بیانی مانند صحبت کردن، نوشتن، خواندن، ترسیم کردن، و اشاره کردن وجود داشته باشد در بعضی از کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری مشاهده میشود.
معمولا کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری آگاهی ندارند که هر رفتار معین آنها از طرف دیگران چگونه تلقی میشود و از همساز کردن خود با نقطهنظرهای دیگران ناتوان هستند و چون نیازهای دیگران در نظر گرفته نمیشود احتمال به وجود آمدن رابط مناسب با دیگران کاهش مییابد و در نتیجه همین تجربیات اجتماعی ناخوشایند ممکن است یادگیری آنان را تحت تأثیر قرار دهد.
د- چیرگی مغز: به اعتقاد بعضی نارسایی ویژه در یادگیری در میان چپ دستها، کسانی که چیرگی دو طرفه دارند، کسانی که هنوز چیرگی مغز در آنها ایجاد نشده است، و کسانی که چیرگی مغزی خود را عوض کردهاند فراوانتر از کودکان دیگر است و بنابراین میتواند به عنوان یکی از عوامل در نظر گرفته شود اورتون<FootNote No="67" Text="- Orton"/> (1937).