چکیده:
دانش روابط بین الملل از ابتدا در قلمرو مغرب زمین پدیدار شده و همین واقعیت با اعطای منزلت رهبری به محافل فکری و دانشگاهی غرب شرایطی را رقم زده است که ماهیت غربمحور این دانش طی چند دهه از طریق ایجاد حصارهایی به گرد آن و وضع و تحمیل برخی ضوابط نظریهپردازی همچنان محفوظ نگاه داشته شود. مقاله حاضر با هدف زمینه سنجی برای ارائه نظریههای بومی، این مدعا را مطرح می سازد که از اواخر قرن بیستم تاکنون، بر اثر ظهور رهیافت بازاندیشگرایی، رواج تعاریف موسّع تر از نظریه، فراخ شدن گستره موضوعات بین المللی و نیز نقشآفرینی جدیتر کنشگران غیرغربی، حصارهای فرانظری و نظری ایجادشده پیرامون دانش روابط بینالملل شکسته شده است و اکنون این دانش، با خروج تدریجی از انحصار غربی، در وضعیت تکثر و عدم امکان چیرگی یک پارادایم، فرانظریه، نظریه و رهیافت واحد قرار دارد. وضعیت کنونی تکثر و همزیستی پارادایمها و رهیافتها در کنار تحولات جریانساز محیط جهانی، فرصت مغتنمی را برای تولید نظریههای بومی توسط اندیشمندان غیرغربی فراهم می سازد.
خلاصه ماشینی:
اکنون اين سؤال مطرح ميشود که «آيا نظريه پردازي روابط بين الملل در خارج از چارچوب قواعد و ضوابط مرسوم غربي و با رويکردهاي فرانظري و نظري متفاوت امکان پذير است يا هرگونه نوآوري پژوهشگران غيرغربي کماکان بايد با رعايت حدود حصارهاي موجود پيرامون دانش صورت پذيرد؟» در پاسخ ، مدعاي مقاله حاضر اين است که «از دهه هاي پاياني قرن بيستم تاکنون حصارهاي فرانظري و نظري مذکور متعاقب وقوع تحولات جريان سازي در روابط بين الملل شکسته شده است : حصار فرانظري (ماهوي) به دليل تأکيد بر تعاريف موسع تر از نظريه به ويژه در ميان متفکران اروپايي و عدم پايبندي طيف گسترده نظريات انتقادي به معيارهاي نظريه مطلوب ؛ تا جايي که امروزه گزاره هاي هنجاري، ارزش گذار و ابطال ناپذير 1 David Davies 2 University of Wales 3 Aberystwyth جاي خود را به خوبي در دانش روابط بين الملل باز کرده اند و حصار نظري (محتوايي) با مطرح شدن انبوهي از موضوعات نوين در محيط جهاني، مانند دين ، اخلاق ، هويت ، محيط زيست ، قوم پراکندگي (دياسپورا۴)، جهان وطني، آوارگان و غيره که برخي از نظريه هاي جريان اصلي ظرفيت پرداختن به آن ها را ندارند و لذا ورود ديدگاه ها و چشم اندازهاي بديل را به عرصه نظريه پردازي اجتناب ناپذير ميسازد و نيز ناشي از نقش آفريني جديتر کنشگران غيرغربي چه در فضاي مطالعاتي روابط بين الملل و چه در معادلات سياست جهاني است ، به طوري که اثرگذاري در اين زمينه ها رفته رفته از انحصار فاعل غربي (انديشمند يا سياستمدار) خارج شده و صبغه اي جهان شمول تر يافته است .