چکیده:
وجودشناسی و مسئله هستی اصیل و غیراصیل از یونان باستان تاکنون همواره مورد بحث و بررسی فلاسفه بوده است. در میان فلاسفه یونان، هراکلیتوس، پارمنیدس و افلاطون بجهت نظریات خاصشان از اهمیت خاصی برخوردارند. هراکلیتوس معتقد به سیلان و تغییر دائم اشیاء بود و منکر ثبات در هستی، اما پارمنیدس برخلاف او، منکر تغییر و معتقد به ثبات و تغییرناپذیری هستی بود. این دو نظریه متضاد در نظریه مثل افلاطون تبلور و ظهور پیدا کرد و او با بهره مندی از آن دو نظریه و بکارگیری سیلان دائم هراکلیتوس در جهان محسوسات و ثبات هستی پارمنیدس در عالم مثل، نظریه اختصاصی خود را سامان داد. نوشتار حاضر مسئله وجود را از منظر این سه فیلسوف، مورد بررسی تطبیقی قرار داده تا هم سویی افلاطون با دو فیلسوف سلف خود را روشن و تبیین سازد. با تطبیق وجودشناسی این سه فیلسوف یونانی، روشن شد که میتوان نظریه ثبات پارمنیدس (راه حقیقت) و نظریه وحدت هراکلیتوس را با عالم مثل افلاطون تطبیق داد و نظریه سیلان هراکلیتوس و راه گمان پارمنیدس با جهان محسوسات افلاطون، هم سویی و قرابت دارند.
خلاصه ماشینی:
تحلیل و بررسی تطبیقی سیلان هراکلیتوس، ثبات پارمنیدس و مثل افلاطون رضا باذلی 1 ، مهدی منفرد 2 چکیده وجودشناسی و مسئله هستی اصیل و غیراصیل از یونان باستان تاکنون همواره مورد بحث و بررسی فلاسفه بوده است.
این دو نظریه متضاد در نظریه مثل افلاطون تبلور و ظهور پیدا کرد و او با بهرهمندی از آن دو نظریه و بکارگیری سیلان دائم هراکلیتوس در جهان محسوسات و ثبات هستی پارمنیدس در عالم مثل، نظریه اختصاصی خود را سامان داد.
comتاریخ دریافت: 25/9/96 تاریخ تأیید: 19/1/97 را با عالم مثل افلاطون تطبیق داد و نظریه سیلان هراکلیتوس و راه گمان پارمنیدس با جهان محسوسات افلاطون، همسویی و قرابت دارند.
هراکلیتوس، پارمنیدس، افلاطون، سیلان، هستی ثابت، نظریه مثل کلیدواژهها: * * * مقدمه وجودشناسی 1 و شناخت وجود اصیل و حقیقی و تمایز میان آن با وجود غیراصیل و غیرحقیقی از مسائل بسیار مهمی است که قدمتی به قدمت تاریخ فلسفه دارد و از یونان باستان تاکنون فلاسفه در اینباره به بحث و گفتگو نشستهاند.
وجودشناسی افلاطون 1 از نظر افلاطون، هستی اصیل و واقعی با هیچیک از چیزهایی که در جهان محسوسات قرار دارند، یکی نیست و نمیتواند در جهان محسوس یافت شود، بلکه وجود آن در یک جهان ایدهآل بیرون از زمان و مکان (بیرون از این جهان) ـ عالم مثل ـ است.
در حقیقت واحد هراکلیتوس، هستی ثابت پارمنیدس و عالم مثل افلاطون با یکدیگر همسو بوده و قرابت دارند و از سوی دیگر، راه گمان پارمنیدس نیز با جهان محسوس افلاطون قرابت دارد و قابل تطبیق است.