چکیده:
امیر مازیار در مقالهای با عنوان «دشواریهای کتاب مابعدالطبیعه» ادعا کرده است که ارسطو در کتاب دوم مابعدالطبیعه(بتا)، دشواریهایی را بیان کرده که فصول بعدی مابعدالطبیعه در جستجوی یافتن پاسخ این دشواریها، شکل یافتهاند. در این مقاله، نشان داده شده است که روشی که در ارسطو برای تفلسف خویش اختیار کرده است دارای چهار گام است که پرداختن به دشواریها، گام اول این روش است. چهار گام آپوریای ارسطو عبارتند از: (1)سرگشتی و تحیر فلسفی(بیان دشواریهای موضوع)، (2)بیان آراء موجود در پاسخ به دشواری، (3) تحلیل آراء موجود و (4)کشف حقیقت(آرامش فلسفی). هر کدام از این گامها دارای کاربرد و اهدافی است که باعث تفاوت آن از روشهای دیگر میشود. روش ارسطو که برخی آن را "روش آپوریا" نامیدهاند با آنچه به عنوان "دیالکتیک" از زمان زنون الیایی در فلسفه مطرح شده است و فیلسوفانی همچون سقراط و افلاطون از آن نام بردهاند، تفاوت دارد. بخش اول این مقاله به روش تفلسف ارسطو پرداخته و اهداف و کاربرد هر گام از آپوریا را براساس نظر او، بیان کرده است. یکی از کتابهای مهم مابعدالطبیعه که اساس تفکر فلسفی ارسطو را بیان میکند، کتاب "زتا" است. در این کتاب ارسطو در پی یافتن حقیقت جوهر است. در بخش دوم این مقاله چگونگی به کارگیری روش آپوریا در کتاب "زتا" نشان داده شده است. در این بخش نشان داده شده است که اگرچه ترتیب برخی مباحث و بخشهای کتاب زتا، به ظاهر دقیق نیست اما با دانستن اینکه ترتیب مباحث بخشهای این کتاب از روش تفلسف ارسطو پیروی میکند، نه تنها نظم منطقی این مباحث استنتاج و بهتر فهمیده میشود بلکه از سختی فهم مباحث این کتاب نیز میکاهد.
خلاصه ماشینی:
گام دوم روش فلسفه پردازی ارسطو نیز مبین تفاوت روش ارسطو با معنای دیالکتیک نزد سقراط و افلاطون است ؛ زیرا در روش ارسطو پس از بیان سرگشتگی، آغازگر بحث رأی شفاهی مخاطبی خاص نیست تا اینکه به صورت هدفمند از طریق پرسش و پاسخ به نتیجه ای مشخص کشانده شود بلکه تمام آرای موجود در پاسخ به مسئلۀ مورد بحث است که صاحبان این آراء نه تنها نزد ارسطو حضور فیزیکی ندارند بلکه برای ارسطو رأی آنان اهمیتی بیشتر از قائلان به آن رأی، دارد.
اینک آیا ارسطو میتواند از آرای موجود یک مجموعۀ آراء بسازد؟ اگر ارسطو را صرفا تحلیل گری بدانیم که تنها نشان دادن صحت و سقم دیدگاه ها، هدف اوست ، طبیعی است که گنجاندن آرای مختلف در یک مجموعه و استنتاج کذب آنان به علت تناقضی که میانشان برقرار است ، نوعی مغالطه است ؛ زیرا از آنجا که ارسطو هنوز دیدگاه صحیح را بیان نکرده ، صرف متناقض بودن دیدگاهی با دیدگاه دیگری در مجموعه ، دلیل بر کذب آن دیدگاه نیست .
بیان حقیقت در آپوریا بدین صورت است که بخش هایی از آراء را که شائبه ای از حقیقت دارد گردآوری کرده و به صورت یکجا به عنوان رأیی واحد بیان میکند، اگر مجموع این آراء بخشی از حقیت را بیان کنند آن بخش را گرفته و تکمیل مینماید اما اگر از در دل آرای موجود هیچ حقیقتی در پاسخ به دشواری، وجود نداشته باشد دراین صورت ارسطو با انکاراین آراء، نظر خویش را به عنوان دیدگاه سوم (ارجح تر) در پاسخ به مسئله بیان میکند.