چکیده:
«دستورکار 2030 برای توسعه پایدار» نقشه راه تحقّق این نوع از توسعه را در سطح جهان مشخص کرده و بر استفاده بهینه از آن برای تبدیل جهان به مکانی بهتر تا سال 2030 تأکید میکند. این منشور قرن بیستویکم برای «مردم و کره زمین» آشکارا تبلیغ میکند که ما میتوانیم اولین نسلی باشیم که فقر را پایان داده است، همانطورکه شاید آخرین نسلی باشیم که شانس نجاتدادن زمین را دارد.<br /> ادعای مقاله این است که «دستورکار 2030» کشتی نوح نجاتبخش نسل بشر از انقراض و «پایان تاریخ» نیست؛ بلکه تداوم پروژه «غربیسازی» و نقشه راه جهانیسازی و حاکمیت سرمایهسالاری به دست تمامی کشورهای عضو سازمان ملل میباشد. اثبات خواهد شد که «قبلهسازی» کشورهای توسعهیافته بهطور عام و «الگوسازی» این کشورها در زمینه تولید و مصرف بهطور خاص هدف واقعی این دستورکار است؛ هرچند اهداف ظاهری آن هفده هدف باشد؛ ازاینرو این تحقیق اکتشافی است. روش تحقیق در مرحله گردآوری اطلاعات اسنادی یا کتابخانهای است و در مباحث توسعه به روش تحلیلی عمل خواهد شد. یافتهها نشان میدهد که مشکل اصلی در راهحلهای ارائهشده در «دستورکار 2030» یعنی «قبلهسازی» و «الگوسازی» نهفته است.
The 2030 Agenda for Sustainable Development "outlined the roadmap for achieving this type of development globally and emphasized its optimal use to transform the world into a better place by 2030. This charter of the twenty-first century make propaganda for the "people and the countryside" that we can be the first generation to end poverty، just as perhaps the last generation to have the chance to save the land. Our claim is that the "2030 agenda" is not the salvation of the human race from the extinction and "the end of history"، but the continuation of the Westernization project and the map of the path of globalization and the rule of capitalism to all the member nations of the United Nations. It will be argued that the “orientation and holiness" of developed countries in general and the "modelling" of these countries in terms of production and consumption are specifically the real purpose of this agenda، although its apparent goals are seventeen. Therefore، this research is exploratory. The research method is in the process of collecting documentary or library information، and will be dealt with in analytical method. The findings indicate that the main problem lies in the solutions presented in the 2030 agenda، namely، “orientation and holiness " and "Modeling".
خلاصه ماشینی:
این دستورکار که به امضای تمامی کشورهای عضو سازمان ملل رسیده نقشه راه تحقق توسعه پایدار را در سطح جهان مشخص کرده و بر استفاده بهینه از آن برای تبدیل جهان به مکانی بهتر تا سال 2030 تأکید میکند.
ادبیات و پیشینه تحقیق اولا، ادبیات اصلی این تحقیق را خود سند سازمان ملل با عنوان «Transforming our world: the 2030 Agenda for Sustainable Development» با دو ترجمه: یکی از طرف نمایندگی این سازمان در ایران و دیگری از سوی سازمان محیط زیست جمهوری اسلامی ایران با عنوان «دگرگونساختن جهان ما: دستورکار 2030 برای توسعه پایدار» فراهم کرده است.
در پاراگراف سیزدهم همین بخش بر «رویکرد جدید» برای رویارویی مؤثر با چالشهای بههموابسته و مرتبط «ریشهکنی همه اشکال و ابعاد فقر، مبارزه با نابرابری در درون و در میان کشورها، حفاظت از کره زمین، ایجاد رشد اقتصادی پایدار، جامع و فراگیر و ترویج شمول اجتماعی» تأکید کرده که این «رویکرد جدید» قهرا مداخله دولتهای سلطهگر و حاکمیت جهانی سازمانهای بینالمللی در امور کشورهای مستقل را تسهیل میکند.
اهداف اصلی تفکیکشده در جدول یک و پاراگرافهای «دستورکار 2030 برای توسعه پایدار» نشان میدهند که رفاه مادی، سکولاریسم، فمینیسم، سازمانهای بینالمللی تحت سلطهای چون سازمان تجارت جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، قبلهها و مراجع فکری و سازمانی کشورها برای دستیابی به توسعه پایدار تا سال 2030 هستند؛ از سوی دیگر روشها و ابزارهای سیاستی این دستورکار نشان میدهند که گویا تنها قبله فکری و مکتب حاکم بر روابط بینالمللی مکتب لیبرال سرمایهداری است و در نتیجه میبایست با ایجاد و حمایت مستمر از بازار آزاد جهانی، حذف یارانههای تولید و مصرف و افزایش صادرات بدون لحاظ قدرت کشورها در رابطه مبادله به استمرار نابرابری جهانی، منطقهای و ملی تداوم بخشید.