چکیده:
هر گونه تحول نشانهمعناشناسانه در صورت و معنای متن، با لایههای حسی-ادراکی منبعث از فضاهای فرهنگی و اجتماعی انطباق دارد. مقاله حاضر، با توجّه به الزامات پدیدارشناختی متن پستمدرن، شیوه ظهور این ژرفساخت را در صورت متن تبیین میکند؛ به این معنا که کثرت ابعاد در صورت متن باید با تکثر زوایای دید و نظامهای گفتمانی حاضر و کنشگر، نسبت معنادار داشته باشد. پیشفرض ما این است که دگردیسیهای متنی باید به لحاظ حسی-ادراکی با زیربناهای ایدئولوژیک، اجتماعی و سیاسی و... ملازمت و تناسب داشته باشد. نتایج تحقیق نشان داده است میزان ناسازوارگی موجود در متنهای دیداری (شامل عکس، نقاشی و شعر دیداری) با دلالتهای نهفته در زیرساخت نظری این متنها همخوانی دارد. این متنها در نقطه مقابل دوگانه دکارتی، ما را به واسطۀ یک تحوّل پدیدارشناختی به یک گفتمان سهبعدی رهنمون میسازند که نظام گفتمانی خطی، دو قطبی و برنامهمدار را به سه بعدی، متکثر و سیال عبور میدهد. اصلیترین راهبرد متنها در این دگردیسی گفتمانی، آشتی اضداد است. در تحوّلات متنی، متن کلامی، به نظام دو قطبی و متن بصری به نظام سه قطبی تمایل دارد.
خلاصه ماشینی:
با این رویکرد و هدف، در مقالۀ حاضر کوشش شده است با استفاده از روش تحلیل گفتمان پدیدارشناختی نشان داده شود تکثر ابعاد و زوایا در صورت متنهای هنری و ادبی (براساس انتخاب نمونههایی مرکّب از عکس، نقاشی، و شعر دیداری پستمدرن) با زمینههای فرهنگی ـ اجتماعی و ایدئولوژیک و ...
برای مثال، در صورت یک متن نقاشی سهبعدی که پارهای نشانههای ظاهراً نامرتبط را روی محور همنشینی متن چیده است و درعینحال نوعی توهّم عینیت و مکانمندی به این اشیاء/ نشانهها داده است، چگونه میتوان شرایط اجتماعی، سیاسی، و ایدئولوژیک را نمایان ساخت؟ درادامه، سعی شده است با انتخاب نمونههایی از نقاشی، عکس، و شعر دیداری که بتوان آنها را ذیل هنر پستمدرن قرار داد نشان داده شود زیرساخت ایدئولوژیک چگونه خود را از رهگذر دخالت در جهتگیری نظامهای گفتمانی بهصورت عناصر روبنایی متن ظاهر میسازد.
براساس تناسب «حرکت»های گفتمانی با مقولههای «ادراک، احساس، و کنش» (دلوز ۱۳90: ۲۱)، باید گفت ادراک مدرنْ شیوهای از تقابل دوگانه را ترسیم میکرد که خود را در قالب یک حس دوبعدی نمایش میداد و درنتیجه به کنشی محدود در قالب یک وضعیت حضور/ غیاب میان خود و دیگری، میان امر مرئی و امر نامرئی، منجر میشد اما ادراک پستمدرن (بنگرید به لیوتار 1380: 90) با تغییر این نظام ادراکی تقابلی به یک وضعیت اشتراکی ازطریق آشتیدادن اضداد (آشتی اخلاق و اقتصاد سودمحور) فضای حسی سهبعدی را میسّر ساخته است که در آن امر زیباشناختی و امر اقتصادی/ کاربردی با هم بهتفاهم رسیدهاند.