چکیده:
با توجه به نقش فعالیت های کشت و صنعت در ایجاد اشتغال در مناطق روستایی، مقاله حاضر با هدف تبیین و شناسایی متغیرهای کلیدی موثر و نقش آن ها بر اشتغال زایی فعالیت های شرکت کشت و صنعت جیرفت با رویکرد آینده نگاری راهبردی و با استفاده از تکنیک تحلیل اثرات متقاطع صورت پذیرفته است. ابتدا با استفاده از روش کیفی و به صورت میدانی، عوامل اصلی شناسایی شده و سپس جهت تحقق رویکرد آینده پژوهی، با استفاده از روش دلفی و در قالب نرم افزار میک مک، عوامل از بعد تاثیرگذاری یا تاثیرپذیری مورد آزمایش قرار گرفته است. جامعه آماری این پژوهش را 75 نفر از مروجان، کارشناسان جهاد کشاورزی و اساتید صاحب نظر تشکیل می دهند که بیشترین ارتباط را با این بحث داشته اند و از بین آنها 50 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده است. نتایج نشان داد؛ متغیرهای نوسانات کم محصولات کشاورزی (54)، تخصیص یارانه به سرمایه گذاران و حمایت از کارآفرینان (50)، همراهی سازمان امور مالیاتی برای کاهش تعرفه مالیات (48)، کاهش هزینه های تولیدی اعضاء (48) و توسعه زنجیرههای تامین محصولات و فرآورده های گوناگون کشاورزی (47) به ترتیب بالاترین ارزش ستونی محاسبه شده و دارای بیشترین میزان تاثیرگذاری نسبت به سایر متغیرها می باشند و در تاثیر غیرمستقیم متغیرها بر یکدیگر، متغیرهای نوسانات کم محصولات کشاورزی (94020)، تخصیص یارانه به سرمایه گذاران و حمایت از کارآفرینان(88616)، همراهی سازمان امور مالیاتی برای کاهش تعرفه مالیات(84718)کاهش هزینه های تولیدی اعضاء(84008) و توسعه زنجیرههای تامین محصولات و فرآورده های گوناگون کشاورزی(83026) به ترتیب دارای بیشترین ارزش ستونی محاسبه شده و دارای بیشترین میزان تاثیرپذیری از دیگر متغیرها بوده است.
خلاصه ماشینی:
در کشور ما نیز توسعه کشاورزی با موانع و مشکلات عدیده ای مواجه است که از جمله آن میتوان به نظام های بهره برداری زراعی اشاره داشت پس از اصلاحات ارضی دهه ١٣٤٠، با تغییر نظام ارباب رعیتی، نظام های گوناگون بهره برداری از زمین شکل گرفت و اراضی وسیع زراعی به زمین های خرد و پراکنده از هم مبدل گردید که در نتیجه آن ، نه تنها رشد و رونق کشاورزی حاصل نشد، بلکه به جهت عجین بودن بخش کشاورزی با کانون های روستایی، ساختار اقتصاد روستاها و کشاورزی را تخریب نمود با استقرار نظام خرده مالکی در درون کشاورزی ایران ، سوالاتی از این دست مطرح است که آیا این نظام با توجه به رشد فزاینده جمعیت ، جوابگوی نیاز غذایی و تأمین کننده امنیت آن در کشور خواهد بود؟ آیا نظام خرده مالکی می تواند به تقویت بنیه اقتصادی روستاییان ، که بیش از ٢٥ درصد جمعیت کشور را شامل می شوند، بپردازد؟ با توجه به این که میزان هدر رفت آب در این نظام در سطح بالایی بوده ، آیا می توان به دنبال توسعه و کشاورزی پایدار در محیط روستایی بود؟ و آیا می توان نظام خرده مالکی را بستر مناسبی در جهت بکارگیری دانش و تکنولوژی های نوین در کشاورزی دانست ؟ در پاسخ به این سؤالات ، راهبردهایی نظیر ترویج نظام های تجاری از قبیل تعاونی های تولید، شرکت های سهامی زراعی و یا کشت و صنعت ها مطرح است (حجی پور و فال سلیمان ، ١٣٩٣: ٤٠).