چکیده:
موج انقلابها و شورشهای مردمی که از دسامبر 2010 اکثر کشورهای عربی را در برگرفت از رخدادهای نادر تاریخی محسوب میشود. در این رخداد، چهار رژیم اقتدارگرا در تونس، مصر، لیبی و یمن یکی پس از دیگری بهواسطه انقلابهای مردمی در سال 2011 از هم فروپاشیدند و بسیاری دیگر نیز با چالشهای جدی مواجه شدند. در این تحقیق تلاش شده است تا در پرتو دستگاه نظری برآمده از مهمترین سازههای نظریههای مطرح انقلابها، به این پرسش پاسخ دهیم که: چه عللی و با چه ترکیب یا ترکیبهایی، به وقوع انقلاب در کشورهای عربی منجر شدهاست؟
بدینمنظور، روش تطبیقیـ تاریخی (کیفی)، با تکنیک اختلاف میل و جبر بولی انتخاب شد و ششکشور عربی (تونس، مصر، لیبی و یمن بهمثابه موردهای انقلابی، و الجزایر و مراکش بهمثابه موردهای غیرانقلابی) در یک دوره زمانی ششساله (2005 تا 2010) تحت[U1] مطالعه [DU2] قرار گرفت. با مطالعه این کشورها و مقایسه آنها با یکدیگر، بسیاری از سازههای مهم نظریههای انقلاب، شان علّی خود را از دست دادند و نتوانستند تمایزی میان موردهای انقلابی و غیرانقلابی ایجاد کنند. این مطالعه نشان میدهد که انقلابهای عربی محصول ترکیب متفاوتی از شروط علّی هستند و عوامل علّی مشترک میان آنها اندک بودهاست. حتی نظریههای متاخر انقلاب، که بهواسطه وقوع انقلاب اسلامی به عناصر تبیینی جدیدی مجهز شده بودند، [DU3] نمیتوانند تبیینی مجابکننده از واقعه انقلاب در کشورهای عربی ارائه دهند.
خلاصه ماشینی:
در این تحقیق تلاش شده است تا در پرتو دستگاه نظری برآمده از مهم ترین سازه های نظریه های مطرح انقلاب ها، به این پرسش پاسخ دهیم که : چه عللی و با چه ترکیب یا ترکیب هایی ، به وقوع انقلاب در کشورهای عربی منجر شده است ؟ بدین منظور، روش تطبیقیـ تاریخی (کیفی )، با تکنیک اختلاف میل و جبر بولی انتخاب شد و شش کشور عربی (تونس ، مصر، لیبی و یمن به مثابۀ موردهای انقلابی ، و الجزایر و مراکش به مثابۀ موردهای غیرانقلابی ) در یک دورٔە زمانی شش ساله (٢٠٠٥ تا ٢٠١٠) تحت مطالعه قرار گرفت .
در این نسل از نظریه ها، ضمن توجه بیشتر به نقش عاملیت ، ملاحظات ساختاری اجتماعی ، فرهنگ و ایدئولوژی ، بر ترکیب عوامل مختلف در وقوع انقلاب نیز تأکید می شود و هیچ گونه ادعایی برای ارائۀ مدلی برای تبیین تمام یا اکثر انقلاب ها وجود ندارد، بلکه تلاش ها مصروف شناخت و تبیین انقلاب های محدودی از جهان ، یا منطقه ای خاص است .
١٥٣ (رجوع شود به تصویر صفحه) ١٥٤ A= بحران کارآمدی ؛ B= بحران عدالت ؛ C= محرومیت نسبی ؛ D= جدایی و شکاف میان نخبگان ؛ E= سرکوب ساختاری ؛ F= مدرنیزاسیون ؛ G= فشار خارجی ؛ H= فرهنگ های سیاسی مخالفت (ایدئولوژی ) I= رهبری ؛ J= شکل گیری ائتلاف ؛ K= ناکارآمدی دستگاه سرکوب براساس منطق تحلیل بولی ، با توجه به جدول ٥، معادلۀ اولیۀ الگوی انقلاب های عربی عبارت است از: R= AbCDEFGHIJK + aBCDEfGHIJK + aBCDEFGHIJK + ABCDefGHIJK معادلۀ ذکرشده ترکیب هایی را نشان می دهد که با وقوع انقلاب در چهارکشور عربی ارتباط دارند.