چکیده:
در این مقاله آراء معرفتشناختی هجویری در باب جبر و اختیار بررسی میشود و در خلال آن برخی مسائل دیگر که به نحوی با آن در ارتباط هستند، مورد تحلیل قرار میگیرند. از آنجایی که برخی از متصوفه نظیر هجویری به این نتیجه رسیدهاند که برای بر کنار داشتن آثارشان از انحرافات فکری و اجتماعی، تبیین معرفتی آنها ضروری است لذا، تحلیل آرای آشکار و پنهان معرفتی صاحبان چنین آثاری در شناخت موضع معرفتی و مذهب آنها بسی راهگشاست و ضروری به نظر میرسد. در بررسی دیدگاههای هجویری چنین به نظر میرسد که جز مسئلۀ قبض و بسط که بیشتر ناظر بر حالات درونی و نفسانی انسان است، آن دسته از آرای او که به نحوی مربوط به اعمال و حوزۀ اختیارات و مسئولیتهای انسانی است، غالباً متأثر از آراء ماتریدیه باشد.
خلاصه ماشینی:
هجویری در کشف المحجوب مسئلۀ جبر و اختیار را در کنار موضوعات دیگر به بحث میگذارد و رابطۀ آن را با برخی مسائل معرفتی و کلامی دیگر باز میگشاید که هرچند هریک از آن ها خود ظرفیت مقاله ای مجزا را دارد، لیکن نگارنده بر آن است که آوردن شان در این مقاله برای تحلیل موضوع مورد بحث ، روشنیبخش خواهند بود.
اگرچه گاهی ظاهرا از انسان سلب اختیار میکند و معتقد است کسی که به ارادة حق راضی باشد، نباید ارادة خود را در نظر بگیرد؛ زیرا آنکه حق را میخواهد تنها خواست حق برایش مهم است نه خواست خودش ، (همان : ٢٣٩) لیکن با وجود این در موضوع جبر و اختیار نمیتوان هجویری را جبری یا حتی اشعری به شمار آورد؛ زیرا ـ چنان که در مبحث کسب خواهد آمد ـ او انسان را در کسب صاحب اختیار و اراده میداند.
» (هجویری ١٣٨٤: ٣١٣) بنابراین ، اگرچه طبق حکم و قضای الهی مقدر است که فعل انسان تابع مشیت خداوند باشد، لیکن دایرة عمل انسان و اختیار اوست که میزان مسئولیت او را تعیین میکند.
هجویری خیر و شر امور زندگی و خلق و ایجاد آن را به قضا و مشیت حق احاله میکند نه به کسب و تدبیر بنده ، لیکن وی به رغم این اظهارات که عقیده ای اشعری به نظر میرسد، وصول به خیرات را منوط به مخالفت با نفس و روکردن به روح الهی میداند که در جای خود نیاز به کسب دارد و منوط به اختیار انسان است .