چکیده:
فلسفه سیاسی منبعث از فلسفه اخلاق عمدتا به روشهای هنجاری تکیه میزند. دغدغه اصلی روش
هنجاری مسائلی همانند بنیاد اخلاقی نهاد دولت و مسئله عدالت است. نظریههای هنجاری از سه مرحله
عبور کردهاند دوران ماقبل مدرن (همانند نظریه سیاسی افلاطون و اکثر فلاسفه سیاسی اسلامی)، دوران
مدرن (در قالب فایدهگرایی، لیبرالیسم مبتنی بر وظیفه اخلاقی) و عصر پسامدرن از دهه ١٩٧٠ (همانند
نظریههای زن گرایانه). بنا بر تقسیم کلان در حوزه اخلاق هنجاری سه مکتب بسیار مهم را می توان از هم
تفکیک کرد: ١- اخلاق وظیفه گرایانه ٢- اخلاق فایده گرایانه ٣ – اخلاق فضلیت گرایانه
در این نوشتار ضمن تشریح و تبیین این مکاتب، به تعیین کاربرد های آنها در علم سیاست می پردازیم و
تلاش میشود به این پرسش پاسخ داده شود که کدامیک از این نحله ها متناسب جامعه و سیاست مداری
مدرن امروز است.
خلاصه ماشینی:
بنا بر تقسيم کلان در حوزه اخلاق هنجاري سه مکتب بسيار مهم را مي توان از هم تفکيک کرد:١- اخلاق وظيفه گرايانه ٢- اخلاق فايده گرايانه ٣ – اخلاق فضليت گرايانه در اين نوشتار ضمن تشريح و تبيين اين مکاتب ، به تعيين کاربرد هاي آنها در علم سياست مي پردازيم و تلاش ميشود به اين پرسش پاسخ داده شود که کداميک از اين نحله ها متناسب جامعه و سياست مداري مدرن امروز است .
پس وظيفه گرايي عمل نگر دو ويژگي دارد: نخست آنکه در تعيين خوب ، بد، بايد و نبايد تنها به نتيجه ي کار نمي نگرد، بلکه ويژگي ها و امور ديگر را نيز مورد توجه قرار ميدهد و دوم آنکه در نظام اخلاقي قواعد کلي را معتبر نمي داند، بيشتر به احکام جزيي نظر دارد و آن ها را اساسي مي شمارد.
بدين ترتيب وظيفه گرايي قاعده نگر برآن است که انسان همواره ميتواند از راهنمايي يک يا چند قاعده کلي بهره گيرد و عمل اخلاقي انجام دهد، قواعدي مانند خوبي و درستي فداکاري، راست گويي، امانت داري و سخاوت مندي که هريک از آن ها عمل خاصي را در يک موقعيت خاص لازم مي شمارد و هميشه بايد بدان پاي بند بود.
اخلاق فضليت گرايانه اخلاق فضليت ، نظريه اي هنجاري است که به دليل تاکيد خاص بر فضائل اخلاقي، خود را متمايز و رقيب ديگر نظريه هاي اخلاقي نظير وظيفه گرايي و فايده گرايي ميداند.