چکیده:
اگرچه از ارائه اولین نظریههای تخصصی توسعه تا به حال، کمتر از یک قرن میگذرد، اما سیر تحول آنها پرشتاب، مجادلهبرانگیز و روشنگر بوده است. در حالی که هر نظریه تلاش کرده است که بعدی از علل و ماهیت توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی را توضیح دهد، توسط نظریههای جدیدتر مورد نقد قرار گرفته، تا بدین ترتیب علم توسعه به طور مداوم در حال توسعه باشد. در این میان، دو دیدگاه وابستگی و پساتوسعهگرایی، سایر دیدگاهها و نظریهها را به شکل بدبینانهای، یکپارچه و استعماری در نظر گرفته و آنها را نظریههای توسعه غرب یا غربی نامیده و نفی میکنند. کتاب «تصور عصر پساتوسعه» هر چند که شامل مقالاتی با دیدگاههای مختلف است، اما روح کلی خود را از این دو دیدگاه وام گرفته است. مقاله حاضر، با نقد همزمان این کتاب و این دو دیدگاه، سعی در «توسعهی فهم توسعه» دارد. به علاوه، پیشنهادهایی برای تدوین کتابهای مشابه در آینده ارائه میدهد.
Although the birth of the first specialized development theories has so far lasted less than a century, the evolution of these theories has been controversial. While each theory attempts to explain the reasons behind development and underdevelopment, it has been criticized by more recent theories, and hence the development economics is continuously developing. Meanwhile, perspectives of Dependency and Post-development regard other perspectives as a set of pessimistic, homological, and colonial theories, and called them “Theories of Western Development” and rejected them. The book of “Imagining the Post-Development Era” is containing articles with different perspectives, but book's theme and idea is based on Dependency and Post-development perspectives. The present paper, by critique of this book and latest perspectives, seeks to develop of the understanding of development. In addition, it offers suggestions for writing and editing similar books in the future.
خلاصه ماشینی:
در نتیجه ، بـه نظر میرسد هدف مکتب وابستگی طرد صـنعتی شـدن ، دموکراسـی و مدرنیتـه نیسـت ، بلکه تأکید دارد که دستیابی به این اهداف برای کشورهای جهان سوم ممکن نیست و یا حتی ممکن است مناسبات متعارض و متناقضی را شکل میدهد کـه خـلاف توسـعه و دموکراسی باشد.
در همـین راسـتا، پساتوسعه گرایی نوعی توسعه مردم گرا است کـه تـلاش دارد جنـبش هـای اجتمـاعی و گروه های محلی جایگزین نخبگان دولت گـرا شـوند (احمـدیان ، ١٣٩٦: ٤٠-٤١).
). گاسپر (٢٠٠٢) اظهار میکند که با رهایی تعریف انسان از مصادرگی اقتصاددانان ، توجـه به موقعیت های بومی و محلی برای نظام تقسیم کار، ارزش گذاری رفتارها و اهـداف بـر اساس بستر اجتماعی-تاریخی و سـرانجام ، توجـه بـه خیـر ذاتـی زنـدگی اجتمـاعی و جهان شمولی آن میتوان به نظریه جامع تری از توسعه انسانی دست یافت .
٤. ادعای طرفداران مکتـب وابسـتگی ایـن اسـت کـه توسـعه سـرمایه داری در اقمـار و کشورهای پیرامونی غیـرممکن اسـت و بنـابراین تعـاملات اقتصـادی بـرای آن هـا تنهـا توسعه نیافتگی به همراه دارد؛ امـا برخـی محققـان ماننـد وایسـکاف (١٩٧٦) و جکمـن (١٩٨٢) نشان دادند که کشورهای وابسته میتوانند نرخ های رشد بـالاتری را نسـبت بـه کشورهای غیروابسته تجربه کنند، همان طور که تجربه موفق صـنعتی شـدن کشـورهای نوظهور جنوب شرق آسیا این مسأله را به خوبی تأیید میکند.
Encountering Development: The Making and Unmaking of the Third World, Princeton: Princeton University Press.
Capitalism and Underdevelopment in Latin America, New York: Monthly Review Press.
Theories of development: Contentions, arguments, alternatives, New York/London: Guilford Publications.