چکیده:
بین حقوقدانان غرب این باور شهرت دارد که اصل آزادی قرارادی همان تبلور اصل بنیادین و فلسفی استقلال (حاکمیت) اراده در عالم حقوق است. این باور مشهور در معرض انتقادهای قابل توجهی قرارگرفته است. برخی از این انتقادها اصطیاد اصل آزادی قراردادی از اصل فلسفی استقلال اراده را انکار میکنند. بعضی از انتقادها نیز فقدان جایگاه آزادی قراردادی در بین اصول عدالت را مطرح میکنند. ولی برخی دیگر از منتقدین علیرغم اذعان بهضرورت آزادی قراردادی، اندرون آن را هدف میگیرند که آوردهای مفید ندارد و ناچار باید مفادی درخور بر آن تزریق شود تا بتواند در خدمت خیر و رفاه و عدالت اجتماعی باشد. در این مقاله میخواهیم این انتقادها را مرور کنیم. این انتقادها اگر جدی گرفته شوند، میتوانند ما را به این نتیجه سوق دهند که مداخله مصلحت آمیز قانون در آزادی قراردادی الزاماً به معنی انکار اصل طبیعی و اساسی استقلال اراده نیست.
خلاصه ماشینی:
البته نبايد غافل ماند که اصل استقلال اراده با مباني و مفاد خاص خود، مقصود فلسفه هگل نيز مي باشد که بايد در مجالي ديگـر به خصوص از اين منبع مطالعه شود: Quelquejeu Bernard, La volonté dans la philosophie de Hegel, Édition de Seuil, Paris, 1972.
او در تبيين اين ادعاي خود يعني اينکه عدالت اجتماعي در حقوق کنوني قراردادهاي اروپا همانا حمايت از طرف ضعيف قرارداد را اقتضا مي کند، از اصل تفاوت در نظريه عدالت جان راولز الهام مي گيرد؛ برداشت او از فلسفه رالز اين است که آزادي قراردادي جزء حقهاي اساسي و مولفه يک زندگي آزاد و مبتني بر دموکراسي نيست و در رديف آزاديهاي سياسي و حق بر حيات و بيان قرار ندارد تا گفته شود که مداخله و تفاوت گذاري حاکميت در آن حق (حق بر آزادي قراردادي) بر خلاف عدالت مي باشد (٧١-٧٠ & ٢٢ ,٢٠٠٦ ,Hesselink).
ژک گستن نيز که در نوشته هاي پيشين خود از تضمين اصل آزادي قراردادي سخن مي گفت ، ديگر بر اين باور کلاسيک نيست که قرارداد قدرت اجبار کننده دارد، چون خود طرفين آن را خواسته اند، بلکه معتقد است که قرارداد ملزم مي کند بدين جهت که از يک طرف مفيد است و از طرف ديگر به شيوهاي منعقد مي شود که دلالت بر منصفانه بودن دارد: ,(١٩٨٢) ,Jacques Ghestin l'utile et le juste dans les contrats, Dalloz, Ch. 1.