چکیده:
این نوشته ناظر است به نسبت تجرّی [= گستاخی، بیپروایی] با قانون اراده و اینکه آیا در موارد تجرّی قانون اراده نقض شده است یا به تعبیر دیگر، آیا در تجرّی، از قانون اراده سرپیچی، عصیان و تمرّد شده است. این نوشته بر موقعیت فعل خارجی که تجرّی در ضمن آن واقع شده است، متمرکز نیست. از اینرو، میتوان بحث حاضر را در مواردی جاری دانست که اصلا فعل خارجی صورت نگرفته است؛ موقعیتی که مکلّف به دلیل یک مانع خارجی از انجام دادن عمل برخلاف قانون دست میکشد و تجرّی را تا حیطه خارج از نفس خود امتداد نمیدهد. نشان داده خواهد شد که بیشک، در منطقه جدل و ستیزه طبیعی، نقض قانون اتفاق نیفتاده است؛ همانطور که در موارد عصیان از قانون مسلما این نقض به فعلیّت رسیده است. در این میان، نقض فاعلی قانون موارد تجرّی را از نظر حکمی به عصیان ملحق میسازد، بلکه میتوان گفت متجرّی در نقض فاعلی قانون هیچ تفاوتی با عاصی و متمرّد از قانون ندارد.
خلاصه ماشینی:
از اين رو، ميتوان بحث حاضر را در مواردي جاري دانست که اصلا فعل ّ خـارجي صــورت نگرفتـه اســت ؛ موقعيتي که مکلف به دليل يک مانع خارجي از انجام دادن عمل برخلاف قانون دســت ميکشـد و تجري را تا حيطۀ خارج از نفس خود امتداد نمي دهد.
انســان با قؤە عقل خود قانون نفس الامري را درک ميکند(لاهيجي، ١٣٦٤، ص ٥٩) و همين درک ميتوانـد او را بـه «فعل مطابق با قانون » و بلکه «فعل برخاســته از قانون » ســوق دهد، ولي همان طور که خواهد آمد، هنگامي اين درک، امتثال قانون را به دنبال خواهد داشــت که با درکي مقابله گر از ســنخ ديگر روبه رو نشود يا اگر روبه رو شد بتواند با عقب زدن آن ، تعين اراده را بر عهده گيرد.
در نمونۀ نخست تجري ، شـخص مکلف اراده کرده اســت که دروغ بگويد و در حين اين کار يقين دارد که دروغ ميگويد؛ بدين ترتيب هرچند خبر او غير مطابق با واقع نشـده اسـت ، اما ملاک قبح دروغ گفتن با عمل او مصـداق داده شده است ؛ هر جا دروغ محقق باشد، آثار و احکام آن نيز محقق شده است .
اسـتدلال دوم بر سـرپيچي و تمرد متجري از قانون عقل به اين صورت تقرير شده است : تجري نشان ّ ميدهـد که مکلف خود را در مقام طغيان و ســرکشــي از قانون قرار داده اســت و نســبت به قانون ، ارادٔە درسـتي ندارد.