چکیده:
از ورود متفکران فمینیست به حوزه متافیزیک، بیش از چند دهه نمی گذرد. این ورود بیشتر انتقادی و سلبی بوده و به نقد برخی وجوه متافیزیک سنتی و جدید بسنده کرده است. در واقع، رویکردهای زنانه به متافیزیک، هیچ بنیاد جدیدی را برای متافیزیک پیشنهاد نداده اند و در حد نقد باقی مانده اند. در این نوشتار، نخست نقدهای فیلسوفان فمینیست به روش ها و محتوای متافیزیک سنتی و جدید بازخوانی می شود و سپس نشان داده می شود که این نقدها، در واقع، بر اساس تعریف/ فهم بسیار تقلیل یافته ای از متافیزیک یا بر اساس فهمی یکسره نادرست از این حوزه صورت بندی شده اند و اساسا حوزه ای با عنوان متافیزیک فمینیستی ناممکن یا نامعتبر است. در پایان توضیح می دهم که در عین حال، بینش عمیقی که در برخی نقدهای فمینیست ها به متافیزیک نهفته است، می تواند مبنای یک بازخوانی عمیق و راهگشا از متافیزیک باشد و از برخی بنیادهای ناپیدا در تاریخ متافیزیک پرده بردارد.
خلاصه ماشینی:
هرچند شاید جمعکردن همۀ دیدگاههای فلسفی فمینیستی زیر یک پرچم یا رساندن اینهمه شاخه به یک ریشه کار دقیقی نباشد، احتمالا چندان هم بیراه نیست اگر بگوییم بیشتر این دیدگاهها/ رویکردها/ بازنگریهای زنانهنگر در فلسفه در یک نگاه انتقادی معرفتشناختی ریشه دارند: اینکه دریافت ما از واقعیت و نظریههای ما در تبیین امر واقع ناگزیر بر ساختارهای نامرئی سلسلهمراتب قدرت استوار میشود و این ساختار مستلزم دیدهشدن وجهی از واقعیت و دیدهنشدن وجهی دیگر است.
اصلا بهسبب همین روشنگریها بوده است که اندیشههای اولیه دربارۀ برابری، نسبت پدیدارها و ساختارها با امر واقع، و سپس نسبت واقعیت با فرهنگ بهتدریج آشکار شدند؛ و فقط بعد از این بود که برخی زنان راهیافته به نهادهای رسمی علم توانستند به سرکوب و اخراج تاریخی زنان پی ببرند و پدیدههای تاریخی اخراج و سرکوب را درقالب مفاهیمی فلسفی چون «دیگری ـ خود» یا «بدن/ عقل ـ ماده/ صورت» تبیین و نقد کنند.
جان کلام یا استدلال اصلی (اگر اجازه داشته باشیم از این تعبیر و روش استفاده کنیم) در این رویکرد صورتی شبیه این دارد: - انسان هستی را در مواجهۀ انسانی با واقعیت درمییابد؛ - تجربۀ زیستۀ انسانی ما مبنای هستیشناسی ماست؛ - تجربۀ زیسته بدون شرایط مادی تجربهگر/ انسان ممکن نیست؛ - تاریخ یا بدن شرط مادی گزیرناپذیر امکان مواجهه با واقعیت و هستی خویش است؛ - پس هر تجربۀ زیسته به بدن یا تاریخ انسان وابسته است؛ - بدن یا تاریخ دریافتهای متفاوتی از واقعیت برای زن و مرد فراهم میکند (از اینجا بهبعد، بحث با رویکردهای مختلف پیش میرود، براساس اینکه آیا انواع تجربۀ زیسته اصیل است یا یکی از آنها یا همۀ انواع و آیا (و چگونه) میتوان تفاوتها را به وحدت فروکاست).