چکیده:
موضوع این نوشتار ستیز اقتصاد زراعی رعیتی- معیشتی و اقتصاد زراعی تجاری در بازهی زمانی 1320-1304 است. تداوم نظام زمینداری و جان سختی مناسبات آن در ایران و نیز ایستائی جامعهی دهقانی همزمان یا پس از شکلگیری دولت مدرن، مسئلهی قابل تاملی است. انتظار میرفت با نفوذ سرمایه و رواج اقتصاد تجاری، تغییراتی در این امر رخ دهد. اما نه تنها دولت، تاجر- مالکان و مالکان بلکه دهقانان نیز علاقهای به تغییر این شیوهی تولید و مناسبات آن نشان ندادند. برای تبیین این مسئله، این سوال قابل طرح است که: «چرا در دورهی رضاشاه، زارع ایرانی در برابر تلاشهای دولت برای رواج اقتصاد زراعی تجاری مقاومت کرد و به ستیز پرداخت؟» یافتههای پژوهش نشان میدهد که دهقان ایرانی برای معیشت کشت میکرد. هدفش بیشینهسازی درآمد نبود، بلکه بخت خانواده برای زنده ماندن و موجودیت بود. شرایط نامساعد آب و هوا، آفتهای زراعی، ناآشنایی با مناسبات بازار و سیاست بینالملل مایهی نگرانی و بیاعتمادی مالک و زارع به زراعت تجاری و پافشاری آنان بر زراعت معیشتی بود. بنابراین با نفوذ سرمایه و رواج اقتصاد زراعی سرمایهدارانه، در مناسبات زمینداری و وضعیت اجتماعی زارعان تغییری بهوجود نیامد و قواعدی که برای سالیان دراز نظام کشاورزی ایران را ثابت نگه داشته بود، بر هم نخورد. عوامل تولید از نظام اجتماعی سنتی آزاد نگردید. بلکه سبب همراهی و همگامی زارع با مالک و تحکیم نظام ارباب - رعیتی گردید.
خلاصه ماشینی:
در دوره ی قاجار با ادغام اقتصاد ایران در نظام جهانی مدرن سرمایه داری، زراعت تجاری و کشت محصولات نقدینه آفرین رایج گردید.
مسئله ی مهم این است که انتظار میرفت که با نفوذ سرمایه و رواج اقتصاد زراعی سرمایه دارانه ، در مناسبات زمینداری و وضعیت اجتماعی زارعان تغییراتی به وجود آید و قواعدی را که برای سالیان دراز نظام کشاورزی ایران را ثابت نگه داشته بود، برهم زند.
از این نظر تلاش های مهمی برای توسعه و رونق کشاورزی به ویژه کشت پنبه و محصولات تجاری دیگر کرد.
اعتصام زاده ، سردبیر این روزنامه ، در اعتراض به سیاست توسعه ی زمین های زیر کشت محصولات تجاری نوشت : «اکثریت دهاقین ایران با زراعت گندم یا برنج امرار معاش مینمایند و چون جنسی که به عمل میآورند طرف توجه تمام دنیا نیست ، این است که اوضاع زندگیشان تعریفی ندارد.
نتیجه گیری سخن نهایی این است که با ادغام اقتصادی ایران در نظام جهانی سرمایه داری، زراعت تجاری و کشت محصولات نقدینه آفرین با دو نیاز اساسی خارجی و داخلی آغاز و با تشکیل دولت پهلوی اول شتاب بیش تری گرفت : تأمین نیازهای بازار جهانی به ویژه بازار شوروی و تأمین هزینه های سرمایه گذاری صنعتی و نوسازی آمرانه .
تأمین این حجم از سرمایه بر دوش طبقه ی زارع ایرانی بود که دولت با ابزارهای «فرا اقتصادی» و گاهی با مساعده و معافیت های مالیاتی آنان را مجبور و یا تشویق به کشت محصولات نقدینه آفرین کرد.