چکیده:
«آ»، «الف»، «ا» و «ء (همزه)»اولین حرف الفبای زبان فارسی و عربی و نخستین حرف از حروف جمّل و ابجد است. حرف «الف» در مقایسه با دیگر حروف الفبای فارسی، در ساخت تعابیر، ترکیبها و مضامین ظریف ادب پارسی بهکار میرود و یکی از پرکاربردترین آنها به شمار میرود. با بررسی کاربرد ادبی و هنری حرف الف در اشعار شاعران سبک خراسانی معلوم شد که در بیشتر اشعار این سبک، حرف الف مظهر و نشانة تنهایی، تجرّد، تفرّد، ذات خداوند، صداقت، پاکی، پیشوایی، صدرنشینی، قد موزون، استوار و رعنا، سرافرازی، لاغری، ضعف، استقامت، سرکشی، زبانداری، خاموشی، دوزبانی، فقر، گدایی، عدم، عریانی، شادابی، اولین آفرینش، خردی و... است و در تشبیه نیز خار، هلال ماه نو، عصا، قلم، انگشت، سرو، کمر باریک و... را به الف مانند کردهاند. با توجه به شواهد شعری ارائهشده در این تحقیق، میتوان گفت که در سبک خراسانی، همانند دیگر سبکهای ادبی، شاعران با عنایت به شکل، حالت و ویژگی حروف، بهویژه حرف الف، مضمونهای بکری ساختهاند و با خلق ترکیبات، عبارات، تعابیر و تصاویر نغز، از شکل، حالت و ویژگیهای حرف الف به نحوی مطلوب بهره بردهاند. بر اساس یافتههای این تحقیق، انوری در میان شاعران سبک خراسانی، بیش از دیگر شاعران همسبک خود به تصویرآفرینی، خلق مضامین نغز و ترکیبات ادبی و هنری از شکل و حالت الف توجه داشتهاست. تصاویر و تعابیر برساخته از حرف الف در اشعار انوری، از بهترین و لطیفترین تصاویر هنری الف در این سبک شمرده میشود. ناصرخسرو نیز بعد از انوری از شاعران پرکار در این عرصه است، هرچند لطافت و ظرافت تعابیر، ترکیبات و تصاویر برساختة ناصرخسرو به لطافت کلام انوری نمیرسد، اما ارزش ادبی و هنری بالایی در جای خود دارد. سوزنی سمرقندی، امیر معزی، قطران تبریزی و منصور حلاج و... که در متن مقاله به همراه شواهد شعری به آنها اشاره کردهایم، به خلق تصاویر، تعابیر و ترکیبات هنری و ادبی، هرچند به تعداد بسیار کم و انگشتشمار توجه نشان دادهاند.
خلاصه ماشینی:
* الف بودن و چون دال شدن : کنایه از خمیدگی، کجی و افتـادگی قـد و قامـت بعد از حالت راستی، استواری و استقامت آن است : «امســـال بیفـــزود تـــو را دامـــن پیشـــین زیرا که الـف بـودی و امسـال چـو دالـی» (قبادیانی، ١٣٧٠: ٤٣).
* الف قد کسی چون دال / لام (بودن ، شدن ): حرف الف نشانۀ راسـتی و بلنـدی است و قامت افراشته و کشیده را بـه آن نسـبت مـی دهنـد و حـرف دال ، نـون و لام نشـانۀ خمیدگی و کجی است و قامت خمیده را به آن نسبت می دهند.
* خفتگی لام گرفتن الف : بـا عنایـت بـه شـکل حـرف «ل » کـه نشـانۀ خمیـدگی و انحناست ، و شکل «ا» که نشانۀ راستی و استواری است ، این ترکیب کنایه از خمیـده شـدن قامت راست و ایستاده ، از حالت راستی خـارج شـدن و انحنـا یـافتن قامـت راسـت اسـت : «حرف ، کنارة شمشیر و در آن ایهامی است به معنی دیگر حرف » (شهیدی، ١٣٦٤: ٢٣٤): «حـرف تیـغ تـو الـف وار کجـا کـرد قیـام که نه در عرصه الف خفتگی لام گرفـت » (انوری، ١٣٧٢: ٩٧).
* قد چون الف ، چـون دال کـردن : الـف نشـانۀ راسـتی و بلنـدی اسـت و قامـت افراشته و کشیده را به آن نسـبت مـی دهنـد و حـروف دال ، لام و نـون و نیـز کمـان نشـانۀ خمیدگی و کجی است و قامت خمیـده را بـه آن نسـبت مـی دهنـد.