چکیده:
عقل انسانی از دیدگاه اسلام از جایگاه والایی برخوردار است؛ تا آنجا که رسول باطنی شمرده شده، سعادت و شقاوت آدمی را در گرو پیروی و عدم پیروی از آن دانستهاند. اما اینکه حقیقت عقل مزبور چه بوده، جایگاه آن در کشف معارف دینی چیست، مسئلهای است که از دیرباز تا کنون مورد توجه دانشمندان دینی است و دیدگاههای گوناگونی دراینباره پدید آمده است. یکی از دیدگاههایی که در این مسئله به وجود آمده، این است که عقل انسانی، نیرویی است که به دفائنی و سطحی یا الهی و ابزاری (فلسفی) یا عمقی و سطحی تقسیم میشود و آنچه در کشف معارف دینی نقش دارد، عقل دفائنی، الهی و عمقی است، نه عقل سطحی، ابزاری و فلسفی. در این نوشتار با روشی تحلیلی ـ توصیفی به بررسی و نقد این نظریه پرداخته، آشکار کردهایم که دیدگاه یادشده قابل دفاع نیست و اشکالات متعددی در پی دارد.
خلاصه ماشینی:
یکـی از دیدگاه هایی که در این مسئله به وجـود آمـده ، ایـن اسـت کـه عقـل انسـانی، نیرویی است که به دفائنی و سطحی یـا الهـی و ابـزاری (فلسـفی) یـا عمقـی و سطحی تقسیم میشود و آنچه در کشف معارف دینی نقش دارد، عقـل دفـائنی، الهی و عمقی است ، نه عقل سطحی، ابزاری و فلسفی.
دعوا بر سر این است که : از چه روش هایی میتوان به معارف دینی دست یافت ؟ آیا روش کشف معارف منحصر در منابع نقلی، همچون آیات و روایات است یا منابع و روش هـای دیگـری هـم وجود دارد و اگر هست ، میزان و معیار استفاده از آنها چیست ؟ به ویژه راجـع بـه عقل همواره اختلافات بیشتری مطرح بوده است .
تبیین دیدگاه بر اساس این دیدگاه ، عقل انسانی که در کشف معارف دینی نقش بیبدیلی دارد، از نیروهای ادراکی انسان به شمار میآید، لیکن از آنجا که نیروی مذکور از اقسام مختلفی برخوردار است ، نوع خاصی از آن در کشـف معـارف دینـی نقـش ایفـا میکند.
حال پرسش این است که : عقلی کـه اثبـات ایـن معـارف را برعهـده دارد، کدام عقل است ؟ اگـر عقـل سـطحی اسـت کـه بایـد گفـت چنـین عقلـی زیربنای همه معارف دینی است و اگر عقل دفائنی است ، باید گفت چنین عقلـی قبل از اثبات وحی، و ایمان به پیـامبران و امامـان ، بالفعـل نبـوده ، قابـل دسـتیابی نیست ؛ چراکه طبق گفته صاحب این نظریه : «عقل خودبنیاد دینی، عقلی است که پس از ایمان اجمالی و ابتدایی به وحی به دست وحی و اوصـیاء پـرورده شـود» (همان : ١٠٥).