چکیده:
هرچند نخستین اندیشهها درباره فرهنگ به یونان باستان، و حتی شاید پیش از آن، بازمیگردد، اما آنچه امروز مشخصا تحت عنوان مفهوم «فرهنگ» شناخته شده است، مفهومی مدرن است که بیشتر از نظر ورزیهای متفکران آلمانی قرون 18 و 19 میلادی متاثر است. علیرغم اندیشههای روسو، دیدرو، ولتر، ویکو، لایبنیتس و دیگران میتوان نشان داد که یوهان گتفرید فن هردر (1744-1803) نخستین متفکری است که برای فرهنگ جایگاه و معنایی متافیزیکی و فلسفی قایل شد. او حتی انسان را موجودی ذاتا فرهنگی معرفی کرد و برای تحلیل نسبت انسان و فرهنگ، به لحاظ نظری، بر نقش و کارکرد زبان و تاریخ تاکید ورزید. با این همه، او کتاب یا متن مستقلی درباره «فلسفه فرهنگ» یا حتی معنای فرهنگ ندارد. در نتیجه، مقاله حاضر میکوشد تا با بررسی مباحث و مطالب متنوع و پراکنده هردر درباره زبان، انسان، تاریخ، سیاست و فرهنگ، چگونگی ظهور ضمنی نوعی «فلسفه فرهنگ» را در آثار وی ردیابی نماید و نهایتا به تاثیر آن بر متفکران بعدی این حوزه، به ویژه هگل، بپردازد. بر این اساس، مقاله حاضر صرف نظر از مقدمهای کوتاه، دارای سه بخش اصلی است: اول) مبانی نظری اندیشه هردر و تاثیرپذیری او از اسلافش؛ دوم) استخراج نوعی فلسفه فرهنگ از بطن آثار هردر با تمرکز بر نقد روشنگری؛ و سوم) بررسی تاثیر هردر بر متفکران بعدی با تمرکز بر سیر تحول مفهوم فرهنگ.
خلاصه ماشینی:
27/ summer 2019 هردر و ظهور فلسفۀ فرهنگ * محمدمهدي اردبيلي ** استاديار پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي چکيده هرچند نخسـتين انديشـه ها دربارة فرهنگ به يونان باستان ، و حتي شايد پيش از آن ، بازميگردد، اما آنچه امروز مشخصا تحت عنوان مفهوم «فرهنگ » شناخته شده است ، مفهومي مدرن اســـت که بيشـــتر از نظر ورزيهاي متفکران آلماني قرون ١٨ و ١٩ ميلادي متاثر اســت .
همان گونه که اشاره شد، «فلسفۀ فرهنگ » مفهومي متاخر اسـت و طبيعتا هردر از اين مفهوم بدين شکل استفاده نميکند و مشخصا کتاب يا مقاله اي دربارة آن ندارد، زيرا در آن زمان «اصـطلاح «فلسفۀ فرهنگ » در دسترس نبود؛ اين اصطلاح که پيامد نيمۀ دوم قرن نوزدهم بود، مفهومي است که صرفا طي دوران جمهوري وايمار بر عرصۀ فلسفي آلمان حکمفرما شد» (٢٩٩ :٢٠١٠ Moxter).
درنتيجه ميتوان ادعا کرد که هردر در عين حال که در بستر فکري و فرهنگي در آلمان قرن هجدهم زيسـت ميکند، هم از سنت فکري و فلسفي پيش از آن تغذيه کرده و هم در عين حال ، در اين سنت درجا نميزند و از آن فراتر ميرود و به نقد تماميت خواهي عقل گرايانه و اروپامحوري روشنگري ميپردازد که براي متفکران آينده الهام بخش خواهد بود.
خود اين رويکرد نيز البته با انديشـه هاي هردر تناسب دارد؛ زيرا به باور هردر، هيچ فرهنگي، حتي فرهنگ ناظر بر روشــنگري، دچار ســکون و ثبات نيســت و همواره در حال پيشرفت و حرکت است .