چکیده:
نامۀ باستان، آیینۀ تمام نمای فرهنگ، حکمت و اندیشۀ ایرانیان و تجلیگاه باورها، آداب و رسوم اجتماعی آنان است که آن را میتوان با رویکردهای گوناگون واکاوید.این اثر سترگ مهمترین سند به جای مانده از فرهنگ منظوم ایران باستان است.از آنجا که مآخذ و مبنای نظم نامۀ باستان؛ خداینامهها، کارنامهها، روایات دینی،اوستا، متون پهلوی و حتی سنگنوشتهها بوده است، یقیناً نظم آن تحت تأثیر آیینها، آداب و باورهایی است که دراین کتابها و آبشخورها آمده و این باورها و آیینها یا ضمن داستانها یا به طور اشاره در اثر گرانسنگ استاد توس آمده است.در این گفتار به بررسی راستی گفتار و پادافره دروغ، به عنوان یکی از آموزههای اخلاقی و ارزشهای تعلیمی ایران باستان که به گونهای مشترک در نامۀ باستان و اوستا و متون پهلوی آمده، پرداخته شده و بر این نکته تأکید گردیده که نامۀ باستان، پژواک و پالودۀ فرهنگ ایران باستان و استوارترین سند هویت فرهنگی ایرانیان کهن است. مستندات آن، شواهد بسیاری است که در متون دیگرِ پیش از فردوسی و هم عصر او آمده است.
خلاصه ماشینی:
در اين گفتار به بررسي راستي گفتار و پـادافره دروغ ، بـه عنوان يکي از آموزه هاي اخلاقي و ارزش هاي تعليمي ايران باستان که به گونـه اي مشـترک در نامۀ باستان و اوستا و متون پهلوي آمده ، پرداخته شده و بر اين نکته تأکيـد گرديـده کـه نامۀ باستان ، پژواک و پالودة فرهنگ ايران باستان و استوارترين سند هويت فرهنگي ايرانيان کهن است .
کژي و ناراسـتي بـه سرانجام نميرسد: هميداند آن کس که گويد دروغ همي زان پرستش نگيرد فروغ (ج ١٧/٧ : ١٩٩) اگر جفت گردد زبان بر دروغ نگيرد زبخت سپهري فروغ سخن گفتن کژ زبيچارگي است به بيچارگان بر ببايد گريست (ج ٨ /٥٤ : ٢٤- ٢٣ ) در نامه باستان ، نمايندة خسروپرويز،شاه ايران ، دريـک گفتگـوي هوشـمندانه دينـي– فلسفي با قيصرروم ، سخني ميگويد که همين يک نمونـه بـراي شـناخت اهميـت جايگـاه «راستي» دردين و فرهنگ مزديسنا بسنده است : جز از راستي هر که جويد زدين برو باد نفرين بي آفرين (ج ١٤٩٢:٩٨/٩) فردوسي از پيوند راستگويي و دادگري با برکت که فراواني شير و زايندگي نمـاد آن است ياد ميکند.
پرسيدم : اين تن چه گناه کرد؟ سروش اهلـو و آذرايـزد گفتنـد: ايـن روان آن مـرد دروند است که در گيتي سخن ناراست و دروغ بسيار گفـت و از آن بـه آفريـدگان زيـان و گزند بسيار رسيد»( آموزگار، ١٣٨٢ : ٩٢ و ٧١- ٧٠ ).