چکیده:
دیپلماسی دفاعی مفهومی است در قالب قدرت که با تکیه بر ظرفیت قدرت سخت و نرم در چارچوب همگرایی سیاست خارجی و سیاست دفاعی، بازدارندگی را بدون بهرهگیری از ابزار سخت محقق کرده و زمینهساز ارتقاء اهداف نهفته در سیاست دفاعی و نظامی میشود؛ به عبارتی دیپلماسی دفاعی کاربرد مسالمتجویانه منابع حوزه دفاعی برای دستیابی به بروندادهای مثبت در توسعه روابط دوجانبه و چندجانبه با جهان خارج است؛ در این راستا دیپلماسی دفاعی بهعنوان عنصر کمکی سیاست خارجی سعی میکند تا اهداف عالیه کشور را تامین کند؛ این مقاله درصدد است تا در چارچوب رویکرد واقعگرایانه از قدرت، رابطه دو مفهوم سیاست خارجی و دیپلماسی دفاعی ناظر بر قدرت نرم را مورد بررسی قرار داده و نقش دیپلماسی دفاعی در تقویت قدرت دفاعی بازدارنده را تبیین و با بهرهگیری از شیوه توصیفی ـ تحلیلی، کارکردهای ناشی از این رابطه در عرصه روابط بینالملل را بر مبنای سه شاخصه افزایش "ظرفیت اقدام"، "سازگاری و انطباق" و "کارایی و کار سازی" ترسیم و "مکانیسم سیاست سازی" و سیاستگذاری در عرصه دیپلماسی دفاعی را ناظر بر رابطه این دو مفهوم در سیاست اعلامی و عملی یک نظام سیاسی ارائه دهد
خلاصه ماشینی:
Williams)؛ همچنین دیپلماسی دفاعی را می توان به عنوان «همکاری دفاعی میان کشورها در زمان صلح تعریف کرد (IV :٢٠٠٤ ,Cottey and Foster)؛ در تعریف دیگری دیپلماسی دفاعی به مثابه سازوکاری است که نقش مهمی در نیل به استراتژی کلان و هدف های سیاست دفاعی ـ امنیتی یا خارجی خاص کشورها ایفا میکند (٦٤ ;٢٠١١ ,Bishoyi)؛ در این معنا دیپلماسی دفاعی، کاربرد سیاست دفاعی در عرصۀ دیپلماسی است به منظور تأمین اهداف عالیۀ یک نظام سیاسی در قالب راهبرد کلان ملی؛ بنابراین دیپلماسی دفاعی دربرگیرندة هردو بعد قدرت نرم افزاری و سخت افزاری و عملیاتی کردن آن در محیط بین المللی به گونه ای است که منافع و اهداف نظامی سیاسی با کمک بخش دفاع و بدون کاربرد قدرت سخت ، تأمین شود.
1 - Hans Joachim Morgenthau 117 مورگنتا اعتقاد دارد زمانی که یک کشور اقدامی فرهنگی در سطح جهانی را در قالب سیاست بین المللی ارزیابی کرده و بر مبنای آن به تحلیل و نظریه پردازی مشغول شد، در چارچوب قدرت عمل میکند؛ از این منظر دیپلماسی دفاعی یک عامل قدرت در حوزة سیاست بین الملل است ؛ چراکه هر دو عنصر تشکیل دهندة آن ، یعنی دیپلماسی و دفاع ، دو عنصر ماهیتا مبتنی بر قدرت هستند؛ در این حال سیاست بین الملل به طور عمده به تعامل میان دولت ها و نیز موقعیتی که این تعامل را دربر میگیرد، میپردازد و نظام بین الملل مجموعه ای است از تمامی فعالیت هایی که به روابط بین المللی شکل میدهد؛ نکتۀ دیگری که در این روند باید مشخص شود، ذکر این واقعیت است که قدرت سیاسی به معنای قوة قهریه نیست ؛ بلکه مقصود هر دو قدرت نرم افزاری و سخت افزاری توأما است ؛ به همین دلیل است که مثلا یک تهدید نظامی و یک تهدید غیرنظامی هر دو میتوانند به یک میزان تهدید را به خود بگیرند و نمیتوان اولویت خاصی را به یکی داد (١٣ :١٩٩٩ ,Wohlforth).