چکیده:
علوم بشری علم و حکمت را به دو طبقه حکمت نظری و عملی تقسیم نمودهاند، معرفت به خداوند متعال را در طبقه حکمت نظری و شرعیات و تکالیف را جزء حکمت عملی دانستهاند. فلاسفه تبیین حکمت نظری را بدون رجوع به انبیاء: به خود اختصاص داده و شان انبیاء: را به حکمت عملی و تبیین تکالیفی از شرعیات محدود دانستهاند. از نظر نصوص وحیانی انبیاء و حجج الهی: تمام این شوون را بر عهده دارند.
شان بسیار مهم آنان اثاره عقول و تعلیم علم الهی به بشر است و فقهاء و محدّثین را تربیت میکنند تا بشر را در مسیر معرفت خداوند متعال تربیت و هدایت کنند.
بشر واجد نور عقل و علم است ولی برای دریافت علوم فطری درونی و خدادادی خود و حتی در مستقلات عقلیه خود به تذکرات و بیانات و هدایت انبیاء و حجج الهی: نیازمند است، چنانکه جهت ترقی و تعالی و رفع اختلاف به پیامبران نیاز دارد.
همین دیدگاه حقیقت و نحوه رجوع به نبی و جانشینان بحق آنان: است که جایگاه علوم الهی و وحیانی را از علوم بشری تفکیک و راهها را جدا میگرداند.
در این گفتار، نیاز به نبی و جانشینان بحق او: و رجوع به ایشان برای چهار منظور بحث شده است، به ساختاری که با ساختار کلامی مباحث نبوت عامه تفاوت دارد.
توفیق الهی درتوانایی دریافت وجدانی و تحمّل حقایق قرآنی و حدیثی که ضمن رعایت تقوا و پیروی عملی دقیق از فقه اکبر و اصغر تحت عنوان ایمان و یقین در انسان حاصل میگردد، با اقتدار علمی و توانایی تبیین کلامی و گفتاری روایات اعتقادی به روش آکادمیک علمی معمول تفاوت دارد.
ضمن این گفتار، تفاوت دو نظام علوم بشری و علوم الهی آشکار و به بعضی از تبعات حاصل از نتایج علوم بشری در مقایسه با حقایق علوم الهی اشاره میشود.
خلاصه ماشینی:
ضرورت رجوع به حجج الهی برای دستیابی به حقایق روشن و گریز از اختلاف و نارساییهای اندیشۀ بشری محمدحسین صلاح* علوم بشری علم و حکمت را به دو طبقه حکمت نظری و عملی تقسیم نمودهاند، معرفت به خداوند متعال را در طبقه حکمت نظری و شرعیات و تکالیف را جزء حکمت عملی دانستهاند.
بشر واجد نور عقل و علم است ولی برای دریافت علوم فطری درونی و خدادادی خود و حتی در مستقلات عقلیه خود به تذکرات و بیانات و هدایت انبیاء و حجج الهی نیازمند است، چنانکه جهت ترقی و تعالی و رفع اختلاف به پیامبران نیاز دارد.
برای صحت شرایع و امتحان و اختبار بر اساس قدرت و اختیار، دیگر مردم برای آگاهی از مصالح و مفاسد افعال و ترقی به مقام انسانی خود و اثارۀ عقول نوری الذات خود و همچنین ترکیبی شدن معرفتهای درونی و فطری خود، باید به انبیاء و حجج الهی تحت عنوان «اهل الذکر» رجوع کنند، تذکرات این واسطههای الهی را بپذیرند و در ترقی و تعالی وجودی و وجدانی خود بکوشند.
در این صورت بین افرادی که برای ترقی و تعالی خود به حکم عقل در صراط مستقیم به انبیاء و حجج الهی رجوع کردهاند و در سبیل و شاهراه عمل به فقه اکبر و اصغر راه میپیمایند تا به حقایق علمی راه یابند، اختلافی در میان نیست.
وجود اختلافات بسیار زیاد در علوم بشری و دقت در تبعات غیر عقلی و نابخردانه و فاسد علوم بشری، خود دلیل بر غیر الهی بودن این روش در کسب کمالات است تبیین لزوم رجوع به انبیاء و حجج الهی در تبیین حقایق معرفتی و اشاره به شأن تشریعی انبیاء الهی در رفع اختلاف، هدف این گفتار است.