چکیده:
فقه سنتی هیچ ریط و نسبتی با علوم اجتماعی ندارد. همین فقه ربط و نسبت بسیار ناچیزی با معضلات و نیازهای متنوع جامعة امروز ما دارد. نیز، هم پدیدارهای اجتماعی و هم مفاهیم و نظریههای علوم اجتماعی مرسوم،خصلتی تاریخی و متحول دارند. همچنین، مفاهیم و نظریههای اجتماعی هم معطوف به مسائل و نیازها و آمال تاریخامتحول جوامعی است که خاستگاه آن علوم بوده است و هم نتیجتا اعتبار محلی و تاریخی دارند.
در این مقاله تلاش شده تا با ارائة یک قاعده راهبردی روششناختی این دو عرصة بزرگ اما کم تاثیر یا بی تاثیر بر رفع معضلات و برآوردن حاجات و آمال جامعه، هم هر دو را دچار دگردیسی و تحول کرده و هم هر دو را معطوف به مجموعهای از اهداف کنیم. در صورت تحقّق، برآیند این فرایند دگردیسی محتوایی طولانی، امتزاج یا ترکیب دو عرصه فقه و علوم اجتماعی است بگونهای که تمییز آنها در بسیاری از قلمروها ناممکن و یا بسیار دشوار خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
به راستی چرا می خواهیم دربارۀ ’فقه ‘، تعریف یا تلقی از آن ، و ربط و نسبت آن با علـوم اجتمـاعی بیاندیشـیم ؟ چـرا پـیش از انقـلاب ، نـه در میـان عالمـان دانشـگاهی و نه حوزوی ، هیچگاه دیده یا شنیده نشده کـه در ایـن موضـوع طـرح و سـؤالی ، و غـور و خوضی کرده باشند؟ آیا روشن نیست که در این زمانه ، زمانۀ وقوع واقعـۀ بزرگـی بـه نـام انقلاب اسلامی ، نیازی احساس شده که فقه و علوم اجتماعی و ربط و نسبت شان را مهم و ضروری ساخته است ؟ گمان نمی کنم ابهامی در پاسخ به این سؤالات وجود داشته باشـد: پـس از فرونشسـتن نسبی گرد و غبار و غوغاهای فضای ابتدایی پیروزی بر رژیـم سیاسـی پهلـوی ، تـدریجاً و جسته گریخته این فکر مطرح شد که آیا انقلاب اسـلامی یعنـی فقـط معـدوم و منکـوب و محبوس کردن رجال خائن و فاسد رژیم سابق ، و برخی تغییرات عمده در سیاست خارجی ؟ آیــا بــرای اینکــه هویــت اســلامی انقــلاب معنــا و مفهــوم محصّــل و قابــل عطــف و طرحی داشته باشد لازم نمی شود هـم نهادهـای سیاسـی ، اقتصـادی ، و اجتمـاعی تغییـرات متناسبی کنند و هم سیاست های خرد و کلان ، رویه ها، و هنجارهای حاکم بر این نهادها؟ و به تبع این سؤالات ، "تغییرات متناسب ِ" نهادها، سیاسـت هـای خـرد و کـلان ، رویـه هـا، و هنجارها چه نسبتی با هویت اسلامی انقلاب دارند؟ از طرح این قبیل سؤالات تا رسیدن به موضوعات کلانِ پژوهشی ربط و نسبت علم و دین ، و امکان و چگونگی علـوم اجتمـاعی دینی ، فاصلۀ چندانی وجود ندارد.