چکیده:
اهمیت اداره جامعه اسلامی در عصر غیبت و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در این دوران، مسئلهای بسیار مهم است که از آغاز غیبت تاکنون همواره مورد مطالعه و بررسی بوده است. در این نوشتار این مسئله با هدف اثبات ضرورت تشکیل چنین حکومتی، با ارائه ادله قرآنی و روایی، با شیوه توصیفی تحلیلی بررسی شده، و این نتیجه به دست آمده که آیات و روایات بسیاری بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت دلالت روشن و بیخدشه دارند. درباره روایات معارض نیز تبیین شده که برخی از این روایات از نظر سندی ضعیف و بیاعتبار هستند. در بین روایات معتبر، برخی از آنها با تبیین شاخصهای قیام مثبت و منفی، قیامهای مثبت را تجویز و بلکه تحسین میکنند. برخی دیگر که با اطلاقشان بر نفی هرگونه قیامی قبل از قیام قائم علیه السلام دلالت دارند، در اثر تعارض با ادله و روایات دیگر، از اطلاق میافتند و دلالتشان بر نفی قیامهای غیر الهی که از نام دین و اهداف دینی استفاده ابزاری میکنند، محدود میشود.
The importance of the administration of Islamic society in the age of occultation and the necessity of forming an Islamic state during this period is an important issue that has been a subject of speculation and inquiry since the beginning of the occultation. Using a descriptive-analytic method, this article seeks to prove the necessity of forming such a state by presenting Quranic and textual proofs. It concludes that many Quranic verses and narrations clearly demonstrate the necessity of the formation of an Islamic state in the age of occultation. Referring to the contradictory narrations, this paper shows that some of these narrations are weak and not based on authentic document. Some authentic narrations advocate positive uprisings and approved of them, explaining the indices of positive uprisings and negative uprisings. Other narrations which argue against staging any uprisings prior to The Savior uprising, cannot support their claim because it contradicts the other proofs and narrations, and the arguments they offer against staging non-divine uprisings based on discriminate use of religion and religious purposes, seem limited.
خلاصه ماشینی:
من فقيه را بر شما حاکم کردم در مقبولة عمربنحنظله آمده که وی از امام صادق( پرسید: دو نفر از شیعیان که اختلافی دربارة قرض یا ارث دارند، اگر برای حل اختلاف خود به قاضی یا سلطانی مراجعه کنند که مورد تأیید حضرت نباشد و از طرف او در این جایگاه منصوب نشده باشد، در این صورت آیا این کار آنان رواست؟ حضرت فرمود: هرکس در مورد حق یا باطلی به چنین کسی مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت رو آورده است و هرچه را که طبق حکم او اخذ کند، حرام است، هرچند آنچه دریافت میکند حق او باشد؛ زیرا که آن را با حکم و رأی طاغوت گرفته؛ درحالیکه خدا دستور داده به حکم طاغوت کافر شود.
این حدیث از نظر سندی کاملاً صحیح و معتبر است (مؤمن، ۱۴۲۸ق، ج۳، ص۱۷) و دلالت آن بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و ضرورت وجود حاکم اسلامی روشن است، و هرچند که ـ با توجه به صدر حدیث ـ امام رضا( در مقام بیان ادلة امامت و ولایت معصومان( است؛ اما تعلیل سهگانة حضرت دربارة ضرورت وجود ولیامر الهی زمان غیبت معصوم( را نیز شامل میشود و ولایت فقیه غیرمعصوم را نیز اثبات میکند؛ یعنی اگر علت ضرورت وجود امام و حاکم معصوم( در جامعه این امور است، پس در زمان دسترسی نداشتن به امام معصوم(، ضرورت تشکیل حکومت بر مدار ولی فقیه نیز با همین ادله اثبات میشود.