چکیده:
اعتقاد به مغایرت اهداف برنامه آموزش فلسفه به کودکان با اهداف تعلیم و تربیت در اسلام یکی از مهم ترین دلایل عدم اجرایی شدن این برنام در نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور ما به شمار می رود. با توجه به معنایی که در این برنامه برای فلسفه تعریف شده است می توان دریافت که اساس آن پرورش قوه ی عقل است که در متون دینی نیز بسیار بر اهمیت و تربیت آن تاکید شده است. زیرا تربیت عقل موجب تربیت انسان های خردمند و صاحب اندیشه ای خواهد شد که دست یابی به جامعه کمال مطوب را ممکن و میسر می سازند. از طرفی هدف غایی تعلیم وتربیت دینی نیز رساندن انسان به کمال و قرب الهی است که تنها در صورت تربیت کردن عقل به عنوان تکیه گاه ایمان قلبی محقق خواهد شد. با اندک تاملی می توان دریافت که اهداف این دو دیدگاه تربیتی مغایر یکدیگر نبوده، با هم متناظرند.
خلاصه ماشینی:
با توجه به مهمترین هدف این برنامه که همانا آموزش تفکر و پرورش انسانهای اندیشمند و برخوردار از قدرت انتخاب است، مقالهی حاضر درصدد آن است که با اشاره به اهداف این برنامه نسبت این اهداف را با اهداف تربیت از دیدگاه اسلام که در آنها نیز بر امتیاز تفکر و برخورداری از قوهّی عقل در انسان تأکید شده است، مورد بررسی و مدّاقه قرار دهد.
(همان) درواقع بهکارگیری برنامه آموزش فلسفه برای کودکان میتواند نظام تعلیم و تربیت ما را به نظامی فعال و پویا تبدیل کند و با پرورش انسانهایی معقول و متفکر ما را به تحقق جامعه کمال مطلوب که هدف غایی تعلیم و تربیت است رهنمون سازد.
(همان) انتقاد دیگری که نسبت به برنامه آموزش فلسفه برای کودکان مطرح میشود، این مسأله است که اهداف این برنامه با اهداف تعلیم وتربیت در اسلام مغایرت دارد و در نظام تعلیم و تربیت اسلامی قابل اجرا نمیباشد.
اهمیت عقل همانگونه که در تعلیم و تربیت اسلامی مورد توجه است و بر تربیت آن تأکید شده است در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان نیز زیربنای کار آموزش خردورزی و حرکت بهسوی "بودن اصیل" بهشمار میآید.
شاید بتوان چنین نتیجهگیری کرد که عدم اشارهی مستقیم به مسألهی ایمان و پرستش خداوند یگانه بهعنوان خالق هستی در میان اهداف برنامه آموزش فلسفه برای کودکان موجب شده است که مخالفان این برنامه آنرا مغایر با اهداف تعلیم و تربیت در اسلام تشخیص داده، غیرقابل اجرا در جامعه اسلامی در نظر آورند.