چکیده:
ازنظر نیچه، روان آزاد برای رسیدن به مرحلهی آفرینش ارزشهای نوین باید از دو گام حمل ارزشهای فرادهش و نقد این ارزشها عبور کند. اما در راه نیل به مرحلهی سوم، این مانع وجود دارد که روان آزاد هنوز در چارچوب ارزشنهیِ سنتی، به آفرینش ارزشها مبادرت کند. ازدیگرسو، فلسفهی نیچه که نام دیونوسوس را با خود یدک میکشد، گویی خود جلوهای است از دلبستگی به ارزشهای سنتی، چراکه دیونوسوس، ایزدی از ایزدان یونان است. باوجوداین، نیچه از دیونوسوس برای راندن خالصانهی روان آزاد از گامهی دوم به گامهی سوم استفاده میکند. درواقع فلسفهی دیونوسوسی با اهتمام به اساطیر، ذهن پژوهندهای را که هنوز کاملاً از بند فرادهش نرسته است، برای ورود به مرحلهی آفرینش ارزشها آماده میکند. نیچه به تلویح و تصریح، الهیات اپیکوری و هگلی را از آن نوع میانجیهایی برشمرده است که چنین گذاری را امکانپذیر ساختهاند. اما فلسفهی دیونوسوسی وی، بهصورت یک الهیات مجازی، با طرد بسیاری از عناصر فرادهش از خود، نمونهای کاملتر و خالصتر به دست میدهد.
Abstract The free spirit, believes Nietzsche, has to go through two stages before reaching the stage of creating new values: first admitting traditional values; then criticizing them. However, on the way to the third stage, that of creating new values, the free spirit may still proceed to create values within the very framework of traditional values. Nevertheless, Nietzsche's philosophy, being profoundly inspired by Dionysus, present a certain attachment to traditional values. However, it is clear that Nietzsche just uses Dionysus to let the free spirit pass from second stage to the third one. In fact, a philosophy, focused on Dionysus, prepares the researcher's mind, not yet completely free from the tradition, to enter the stage of creation of values. Besides, Nietzsche, implicitly and explicitly, evokes Epicurean and Hegelian theologies, as a kind of intermediary capable of making possible such a passage. But his philosophy, deeply influenced by Dionysus, represents a virtual theology, which by refuting many elements of tradition, provides a more complete and pure example.
خلاصه ماشینی:
نکته اینجاست که آنچه نیچه در پارهی ۱۲۵ از دانش طربناک و بهرهی ۲ از پیشگفتار چنین گفت زرتشت و دیگر مواضع این اثر، ذیل مفهوم «خدا مرده است» یا «مرگِ خدا» طرح میکند، در گامهی دوم از مراحل استکمال روان آزاد جای میگیرد؛ یعنی آنجا که روان کاوندهی علم موفق میشود چگونگی تکوین و توسعهی ارزشهای کهن را با پژوهش دقیق تاریخی و روانشناختی آشکار کند و نشان دهد که چسان مفاهیمی چون خدا، نفس، آخرت و فضیلت، از فرط کینهی به زمین و حیات زمینی سر برآوردند و بر تاریخ بشر سیطره یافتند؛ کینهای که از دیرباز، در تاریخ تفکر، میان زمینی و آسمانی، جسمانی و روحانی و مقدس و نامقدس تفکیک شومی ایجاد کرده است.
بااینحال، نیچه در این رسالت سترگ، خود را با دشواری دیگری روبهرو میبیند؛ زیرا ازسویدیگر، این پرسش نیز پیش میآید که آیا بشریتی که در طول هزارهها، به ترس از ماورا خو کرده و به ماورا چشم امید بسته است، میتواند بهیکباره از آن دل برگیرد و به این ترس و به همهی این دست عواطف، به طریقی روانشناختی بنگرد؟ آیا بشر میتواند یکباره، با یک جهش ناگهانی، از قلهی دین و اخلاق سنتی به قلهی «آزادی از عواطف بیاساس دینی» جست بزند؛ بهویژه در جایی که تا این اندازه از هواخواهی عاطفی به فرادهش سرشار است؟ به دیگر سخن، باید عبور یک روان جویای آزادی از گامهی نخست به گامهی دوم چگونه انجام شود تا به هواخواهی عاطفی در گامهی سوم منجر نشود و آثار فرادهش بهطور کامل از فرهنگ محو شود و رهاورد علم، در زیر قدمهای دزدکانهی فرادهش پایمال نشود؟ به منظور رفع این دشواری است که نیچه گامی پس نهاده و برای تسهیل این گذار واسطهای را معرفی میکند که میتوان عنوان «الهیات مجازی» را بر آن نهاد.