چکیده:
لفظ روشنفکری ترجمه واژه فرانسوی «انتلکتویل » یا واژه انگلیسی «انتلکتویال » میباشد. از لحاظ تاریخی باید گفت که روشنفکران محصول پیدایش فلسفههای مبتنی بر شک و تردید نسبت به عقاید سنتی بودهاند و از نظر خاستگاه تاریخی محصول روند سکولاریسم، اومانیسم و لیبرالیسم بودند. آنان در این دورهها هم نقش روشنفکر به عنوان کسی که در جهت انتشار عقلانی معرفت تلاش میکند و هم نقش ایدیولوگ به عنوان کسی که فرایند عقلانی سازی را برای هدفی سیاسی به کار میگیرد را ایفا میکردند. مفهوم روشنفکری بر اثر تحول مفاهیم از متنی به متن دیگری به تدریج شکل گرفته است بنابراین واژه روشنفکری دینی با دو عنصر مهم عقل و دین تناقض نما نیست. به عبارت دیگر با آنچه در تعریف روشنفکری یاد شد، روشنفکری دینی مانند دیگر مصادیق روشنفکری، در زمینههای خاص اجتماعی برآمده و دارای ویژگیهای بومی و منطقهای است. روشنفکری دینی، از یکسو به نظام دانایی نص محور پای بند است و از دیگر سو عقل را منبع مستقل میداند، ولی آن مفهوم را از عقل ابزاری به دیگر شقوق عقل چونان عقل فلسفی، عقل شهودی و... گسترش میبخشد،هم چنین روشنفکری دینی درزمینه مناسبات دین و زندگی به پایایی و پویایی دین معتقد است.
خلاصه ماشینی:
به لحاظ خاستگاه تاریخی چون این اصطلاح از غرب آمده است و ما آن را به روشن فکری ترجمه میکنیم، در واقع در غرب، قرن 18 و 19 کسانی پیدا شدند که وقتی به متون مسیحیت رجوع کردند، دیدند قابل دفاع نیست و خط فکری خود را از دیگران جدا کردند، همه کسانی را که به کتاب مقدس التزام داشتند، تاریک اندیش خواندند، اصلا لغت «روشن» را برای این آوردند که بگویند از تاریکیهای جهل و خرافهای که در کتاب مقدس وجود دارد، به روشنی و نور عقل پا گذاشتیم، پس روشنفکری به فاصله گرفتن از دین بود (بر این اساس کاربرد مفهوم روشنفکری دینی متناقض نما است).
2. تخلف در پای بندی به اصول مدرنیته: روشنفکری جهان اسلام دچار دو گانه اندیشی شده از یک جا گسیخته و در وضعیت خلاء بسر میبرد، نه آن عقلانیت کانتی وارد زندگیاش شده و نه توانسته میراث خود را حفظ کند، اصولا خصیصه مدرنیسم اعتماد به عقلاست، مراد از عقل هم ابزاری و نقادی منطقی است و این عقل عملی دیگر چیزی برای دین باقی نخواهد گذاشت.