خلاصه ماشینی:
"اگر اثر هنری را صرف خلاقیت و حاصل قوهء آفرینندگی انسان بدانیم،در این صورت آیا هنر به صورت امری بالذات درونذهنی یا سو بژکتیو،که تنها در نظر شخص هنرمند معتبر است،درنمیآید؟به عبارت دیگر،آیا هنر امری صرفا سوبژکتیو است و یا اینکه دارای مبانی عینی (Objective) نیز میباشد؟ البته این سؤال کاملا درست است.
در آیات قرآنی،هرچند آیاتی که به نحوی با مسألهء هنر مربوط میشود،بسیار زیاد است و ما نمیتوانیم به همهء آنها اشاره کنیم،و لیکن از باب نمونه،به چند مورد اشاره میشود: اولا-از خداوند به عنوان مصور تعبیر شده است: «هو الله الخلق البارئی المصور له الاسماء الحسنی»، یعنی خداوند عالم را به بهترین وجه و در زیباترین صورت ممکن آفریده و در آن صورتگری نموده است.
اگر فلسفه را به معنی حکمتی بگیریم که در نظر حکمای اسلامی و دینی اعتبار داشته است،در اینصورت فرق میان حکمت و عرفان و هنر در این است که حکمت مبتنی بر علم الیقین است؛یعنی حکیم کسی را میدانیم که به درجهء یقین و علم حقیقت رسیده باشد؛چنانکه حکمت در کتب ما چنین تعریف شده که علم به حقایق اشیاء است کما هی علیه(چنانکه هستند)،به قدر طاقت بشری؛علم به حقایق اشیاء است؛به واقعیت وجود است.
ولی خود هنر چیست؟خود هنر چیست که هنرمند باید در قبال آن متعهد باشد؟تعهد یک هنرمند دینی به همان حقایقی است که بیان شد؛به همان حقایق ازلی است که فی نفسه برای او اصالت دارد و این مبادی الهی و وجودی است و او هرگز درصدد عدول از آنها نیست،ولو اینکه او را کهنهپرست و یا مرتجع و یا به هر وصف دیگری متصف کنند."