چکیده:
ادراک آدمی که مبادی متعدّدی دارد، از عوامل بیرونی و درونی تأثیر میپذیرد. بخشی از این تأثیرات، باعث اعوجاج در معرفت و بخشی دیگر سببِ تسریع و یا باعث ایجاد نوعی جدید از معرفت و بصیرت میشوند. از منظر آیات و روایات و از نگاهِ حکما و علمای اخلاق، فضایل و رذایل، بخشی از عوامل تأثیرگذار بر معرفت بشری به حساب میآیند. این اثرگذاری گاهی در مقام رویآوری و میل به کسب معرفت یا تسریع در فهم یا ایجاد برخی از ادراکات اشراقی به سبب فضیلتمندی و زمانی نیز در اعوجاج یا محرومیت از انواعی از ادراکات به سبب رذیلت مندی قابل اثبات است که البتّه میزان این تأثیرگذاریها و شدّت و ضعف آن در ادراکات مختلف متفاوت میباشد. مسئلهای که در این مقاله میکوشیم به پاسخ آن دست یابیم آن است که این اثرگذاری را چگونه میتوان با روش عقلی تحلیل و بررسی کرد. به گمان نویسندگان مقاله، میتوان از طریق «تحلیل مبانی انسانشناختی اخلاق فلسفی»، «لزوم سنخیت بین علّت و معلول»، «وجود ارتباط بین عواطف و معرفت» و بالأخره «عاملیت فضایل و رذایل برای نورانیت و ظُلمانیت نفس»، تبیینی عقلانی از تأثیر فضایل و رذایل بر معرفت بشری را با روش تحلیلی ارائه داد.
The human perception that has multiple origins is influenced by external and internal factors. Some of these effects cause distortion in knowledge and others cause acceleration or create a new kind of knowledge and insight. From the point of view of verses and hadiths and from the viewpoint of moral scholars and sages, virtues and vices are considered as some of the factors affecting human knowledge. This influence can sometimes be proved as a desire to acquire knowledge or to accelerate understanding or create some enlightened perceptions due to virtuousness and sometimes in distorting or depriving of some types of perceptions due to viciousness. Of course, the degree of these effects and their intensity and weakness are different owing to different perceptions. The problem we are trying to solve in this article is how to analyze and study this impact in a rational way. According to the authors of this article, through an analytical method, it is possible to present a rational explanation of the effects of virtues and vices on human knowledge by “analyzing the basic humanities of philosophical ethics”, “the necessity of the compatibility between cause and effect”, “the existence of a relationship between emotions and knowledge” and finally “the agency of virtues and vices for the enlightenment and darkness of the self”.
خلاصه ماشینی:
با قبول پيشفرض تأثير فضايل و رذايل بهعنوان عوامل غيرمعرفتي بر ادراک، آيا ميتوان تبييني عقلي براي آن ارائه داد؟ تأثيرگذاري ملکات نفساني بر ايجاد ادراکات، در منابع نقلي امري مقبول و مورد تأکيد قرار گرفته و بهعنوان يک مفروضه اعتقادي با آن مواجهيم، اما اين پرسش قابل طرح است که آيا بدون لحاظ آموزههاي وحياني و روايي، ميتوان با رويکرد عقلي و حکمي، اين تلازم را اثبات کرد؟ ارائه پاسخي مستدل به اين مسئله، موجب ميشود که بتوان با نگاه برونديني نيز به اين مسئله پرداخت و از اينرو، مخاطب عقلگراي ناآشنا به منابع و مباني وحي و سنت را نيز به اين حقيقت، آشنا نمود.
تأثير معرفت بر عواطف، امري روشن است، چرا که شناخت کمال يا نقص هر چيزي سبب شوق و يا رويگرداني نسبت به آن چيز ميشود؛ اما مسئله مورد مناقشه در اينجا اين است که آيا عواطف (ميل و نفرت، حُب يا بُغض) نيز بر معرفت اثرگذار هستند يا نه؟ آيا عواطف بر ادراک انسان تأثير ايجابي و سلبي دارد يا نه؟ کيفيت اين تأثير متقابل، به چه صورت است؟ چنانچه عواطف و احساسات تحت تدبير عقل نباشند و از حد اعتدال خارج شده و به رذيلتِ افراط و تفريط دچار شوند، در گرايش و انگيزش انسان انحرافي رُخ خواهد داد و آنگاه بر اثر تصرف شيطان در عواطف و تحريک احساسات، عقل کنار زده ميشود و از ملکيت آدمي خارج ميگردد.