چکیده:
شعر انقلاب محصول کشمکش گفتمانهای مختلفی است که از اواخر دهة چهل تا اواخر دهة پنجاه فضای ادبی جامعه را با مفاهیم و مضامین انقلابی و اعتراضی خود انباشته بودند. در این پژوهش موضوع کشمکش گفتمان ادبی سکولار دربرابر گفتمان ادبی اسلامگرا بررسی شدهاست.در این بررسی از نظریة تحلیل گفتمان ( از منظر ارنستو لاکلو و شانتال موف) و همچنین آراء گفتمانشناسانة میشل فوکو استفاده شدهاست.کشمکش دو گفتمان یادشده عمدتا بر سر معنا و تلاش آنها برای صورتبندی مفاهیم در شعر انقلاب بودهاست. در این بررسی از نکاه تاریخی و جریانشناسانه نیز غفلت نشدهاست. روند شکلگیری مفهومی بهنام شعر انقلاب از رهگذر همین کشمکشها واکاوی شدهاست. بر اساس این پژوهش شعر انقلاب اسلامی حاصل گسست معرفتشناختی (به تعبیر فوکو) از جریان تثبیتشدة سکولار و طرد آن بود. در نتیجه این کشمکش، شعر انقلاب با مداخلة هژمونیک نهاد سیاسی برآمده از انقلاب، صورتبندی تازهای به خود پذیرفت. این جریان متفاوت نوعی از شعر سیاسی را بهوجود اورد، که شعر انقلاب اسلامی خوانده میشود.
The revolutionary poetry is a product of the strife amongst various discourses which had suffused the Iranian society’s literary arena from the late 40s till late 50s. In the present research, the topic of the struggle in between secular literary discourse and Islamic literary discourse, has been delved into. In order to conduct this study, discourse analysis Theory (from the standpoint of Ernesto Laclau and Chantal Mouffe) has been applied. While Foucault discourse opinions have also been used. The strife between the two mentioned discourses has mainly been over their meaning and their attempts to reform ate the concepts of revolutionary poetry. Historicity and phenomenology of literary have not been dropped out either. the process of conceptual formation named revolutionary poetry has been analyzed through there conflict. According to this study, the poetry of the Islamic Revolution resulted of some epistemological breakdown (in Foucault words) of the previously stabilized process with its find exclusion. As a result of this struggle, the revolutionary poetry adopted a new formulation with the hegemonic intervention of the new political institution, having emerged from the revolution. This different current brought about a type of political poetry, called the Islamic Revolution's poesy.
خلاصه ماشینی:
از تازه ترين پژوهش ها در خصوص شعر انقلاب بانگ در بانگ (١٣٩٣) قدرت الله طاهري است که طبقه بندي و تحليل جريان هاي شعري معاصر ايران از ١٣٥٧ تا ١٣٨٠ را شامل ميشود.
مقاله ي «بررسي جامعه شناختي شعر انقلاب اسلامي حدفاصل سال هاي ١٣٥٧- ١٣٥٩ هجري شمسي» (١٣٩٦) نوشته ي حسام ضيايي و علي صفاييسنگري، نزديک ترين مقاله به پژوهش حاضر است .
در مقابل علي قيصري در مقاله ي «نقد ادب ايدئولوژيک ؛ مروري بر ادبيات روشنفکري و مکتبي ايران » (١٣٧٣) تحليل هاي دقيق و روشني از خطوط افتراق و تقابل اين دو گفتمان ادبي ارائه کرده است .
مهم ترين مجموعه شعرها با محوريت مضامين سياسي و انقلابي از سال ١٣٤٧ تا ١٣٥٨ عبارتند از: صداي ميرا (١٣٤٧) از سعيد سلطان پور، از زبان برگ (١٣٤٧) و در کوچه باغ هاي نيشابور (١٣٥٠) هر دو از شفيعيکدکني، برخيز کوچک خان (١٣٤٨) از جعفر کوش آبادي، بر بام گردباد (١٣٤٧) از اسماعيل خويي، سحوري (١٣٤٩) از نعمت ميرزازاده ، عبور (١٣٤٩) از موسوي گرمارودي، کشتارگاه (١٣٥٧) از سعيد سلطان پور، سرود رگبار (١٣٥٧) و در فصل مردن سرخ (١٣٥٨) هر دو از علي موسويگرمارودي، سفر پنجم (١٣٥٦) طاهره صفارزاده ، به سرخي آتش به طعم دود (١٣٥٥) و از قرق تا خروسخوان (١٣٥٧) هر دو از سياوش کسرايي.