چکیده:
نشانهشناسی بخش مهمی از مطالعات جدی سوسور در حوزه زبانشناسی است. از نظر سوسور، ماهیت نشانه به دو بخش دال و مدلول تقسیم میشود. در تلقی متعارف، دالّ امری بیرون از ذهن و مدلول امری درونذهنی است. اما سوسور به تبعیت از کانت، دیدگاه متعارف را به چالش کشیده و خاستگاه تکوین هر یک را منطوی در ذهن میداند. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی نخستین فیلسوفِ زبانی است که به ساختار همزمانی زبان، صرفنظر از وجه تاریخی آن توجه میکند. وی با به کارگیری مفهوم لفظ و معقول، ضمن قراردادی خواندن روابط میان آنها، خوانشی سوبژکتیویستی از تحلیل ماهیت نشانه ارائه میدهد. مقاله حاضر دو هدف دارد: نخست، دیدگاه سوسور و فارابی در باب ماهیت نشانه بررسی خواهد شد. دوم، دیدگاه فارابی نسبت به لفظ و معقول و چگونگی روابط میان آنها در نسبت با دالّ و مدلولِ سوسور واکاوی خواهد شد.
Semiotics is an important part of Saussure’s serious studies in the field of linguistics. According to Saussure, the nature of the sign is divided into signifier and signified. In the common sense, the signifier is something outside the mind and the signified is something inside the essentials (essences) in the substances which attributed on their univocal (non-derivative predication) , not analogical gradation are attributed on their own essence. The question that arises here is what is the place of the negation of the existence of specie (specific substance) in the philosophical system of illumination and for what purpose? According to Suhrawardī’s method of reasoning, we find that he uses by knowing of the negation of the Specific substances (form of species) and the acceptance of the standing of the essence to the body (disposition, figure) and also gradation (ambiguity) in nature, uses them in proving the ideal (paradigm, idea) and designers (managers, governing) of differences and thus reaches in the new concept of nature. Nature in this new meaning and concept, as the origin (principle) of light management of the universe of objects by the lords of types (archetypes of species) , in other words, the origin of light for the various movements (motions, change) of objects (physical beings).
خلاصه ماشینی:
سوسور با تفکیک ماهیت نشانه به دال و مدلول سعی میکند به تناسب، نسبت زبان و ذهن و زبان و جهان را در ساحت معرفتشناسی و هستیشناسی بررسی کند.
به نظر میرسد فارابی نیز با دغدغهای سوبژکتیویستی، بنیاد لفظ و معقول را به ذهن نسبت میدهد و توجه به این مسئله، بنیاد منطق و معرفتشناسی تفکر وی است.
فرضیه پژوهش فرضیه نخست بر این مبناست که فارابی قرنها قبل در سنت فلسفه اسلامی، تلقی تازهای نسبت به زبان در نسبت با زبانشناسی همزمانی در غرب داشته است که در تناظر با دیدگاه سوسور در باب ساختار و محتوای درونی زبان است.
در فرضیه بعدی گفته میشود که تقسیم ماهیت نشانه به الفاظ و معقولات و روابط قراردادی میان آنها در ساختار فلسفی ـ زبانیِ تفکر فارابی، نگرش تازهای است که در نوع خود نسبت به زمانه حاضر در آن بدیع و تازه است و این نوع نگرش قرابت بسیار نزدیکی با مفهوم دال و مدلول در اندیشه سوسور دارد.
پژوهش حاضر قصد دارد اهمیت نشانهشناسی فارابی و تلقی وی از لفظ و معقول را به شکلی فلسفی و زبانشناختی در نسبت با دال و مدلول سوسور بیان کند.
همان طور که در نگاه سوسور، جنبههای بیرونی زبان مورد تردید قرار گرفته و ساختار دال و مدلول منطوی در ذهن است، در تفکر فارابی نیز محل تقرر لفظ و معقول در ساحت ذهن است.
صرفنظر از این مسئله، فارابی در راستای تفاوتی بودن روابط میان دال و مدلول (لفظ و معقول)، به قراردادی بودن نوع روابط نیز اشاره میکند.