چکیده:
اهمیت تشکیل خانواده و بقای آن در دین اسلام به حدی است که گسستن این پیمان، حتی در شرایطی که با درخواست طرفین هم باشد، نزد پیامبر اسلام(ص) مغبوضترین اعمال است. درعینحال، از آنجا که اصل در اسلام دوام و بقای نکاح است؛ فرصتی برای بازگشت به خانواده با سازوکاری آسان با عنوان عدة طلاق رجعی بنا نهاده که طرفین بهراحتی این نهاد مقدس را از نو به پا دارند. با وجود این، انواعی از طلاق وجود دارد که با عنوان طلاق بائن پیمان زناشویی پایان مییابد و فقط با عقد جدید ازدواج ممکن میشود. در طلاق خلع با کراهت زن و طلاق مبارات با کراهت از طرفین و در هر دو صورت با پرداخت مالی از طرف زن به شوهر، طلاقی بائن، یعنی غیرقابل رجوع واقع، میشود. طلاق به عوض نیز حتی در صورت عدم کراهت از طرف زوجه یا زوجین و با پرداخت مالی از طرف زن به شوهر یا ابراء ذمة شوهر به نفقة گذشته یا مهریه یا سایر دِینهای احتمالی منظور است. بررسی و تحلیل ماهیت حقوقی و آثار اجتماعی و فرهنگی این نوع طلاق سؤال این تحقیق است. درحقیقت، تسهیل در جدایی زوجین با پرداخت عوض و درعینحال تراضی طرفین به گسستن پیمان زناشویی، بدون وجود کراهتی از سوی طرفین، تأثیراتی در حوزة ازدیاد طلاق ایجاد میکند و به همین دلیل ضرورت توجه به آثار فرهنگی و اجتماعی آن را اجتنابناپذیر میکند.
The importance of establishing a family and its continuity in Islam is to the extent that dissolution of marriage even by mutual consent of the spouses is the most detestable act in view of the Prophet. As the continuity and survival of the marriage is a basic principle in Islam, Islamic law has provided an opportunity for the husband to come back to the family and revive this sacred institution by offering the simple mechanism of the waiting period (ʻiddah) in the revocable divorce. Nevertheless, there are certain kinds of divorce, known as irrevocable divorce (ba’in), by which the marital relation is dissolved and the revival of the marriage is possible only by making a new marriage contract. In khulʻ divorce (initiated by the wife, based on her dislike of her husband) and in mubarat divorce (initiated by the wife, based on mutual dislike of the spouses) the wife obtains divorce by paying a fixed sum (or transferring a property) to her husband and the divorce becomes irrevocable (ba’in). In divorce for a consideration there is no dislike from both spouses but the wife by paying an agreed sum (or transferring a property) to her husband or by releasing her husband from his duty to pay her past maintenance or from his duty to pay her dower or from his duty to pay other debts owed his wife, obtains divorce. This article examines the legal nature as well as the cultural and social effects of this kind of divorce. Facilitating the separation between the spouses through paying a sum to the husband by the wife without the existence of any dislike between them would increase the number of divorces and for this reason paying attention to the cultural and social effects of this divorce becomes necessary.
خلاصه ماشینی:
حال درصورتی که بدون وجود کراهت از طرف زن یا هر دو در مواردی ماننـد علاقـۀ زن بـه فرزند و عدم توان باروری مرد یا تمایل زن به زندگی در کنار پدر و مادر بیمار خود و رسـیدگی به آن ها یا علاقۀ وافر زن به تحصیل در خارج از کشور و مکـانی دور از محـل زنـدگی مـرد، زن حاضر به پرداخت مالی برابر با مهریه یا کم وبیش از آن صرف نظر از یکی از قالب ها و حالت هـای شش گانۀ مورد اشارٔە میرزای قمی (طلاق به عوض ، صلح ، هبه معوضه ، جعاله ، اشتراط طـلاق در عقد بیع و طلاق با شرط عوض ) [٤١، ص ٥٧] باشد و مرد هم با گرفتن عوض به عنوان فدیه ، زن را با رعایت شرایط طلاق دهد، آیا در صحت چنین طلاقی تردید وجود دارد؟ به نظر می رسد بـا توجه به قاعدٔە «الطلاق بید من اخذ بالساق » و صراحت مادٔە ١١٣٣ قانون مدنی ، طلاق ذکرشده صحیح است و مفارقت بین زن و مرد حاصل شده است .