چکیده:
بیان مسئله: براساس دوگانهانگاری دکارتی، انسان و جهان اطراف او به دو موضوع جدا از هم تفکیک شدند؛ تفکیکی که با اصرار بر بصرمحوری محیطهای مدرن امروزی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. پدیدارشناسان بسیاری در پی زدودن این فاصله بودند، از جمله موریس مرلوپونتی که با طرح نظریۀ تن-آگاهی، حضور تن را موضوع بلافصل آگاهی معرفی کرد. شاید بتوان اینگونه گفت که ایدۀ دوگانهانگاری در هنر و معماری بیشتر بدین دلیل فراگیر شده است که پیام اثر هنری و شکلگیری آن براساس نقد، در این دوران، نادیده گرفته و همزمان یکپارچگی حواس هم نادیده انگاشته شده است.
هدف: هدف این مقاله شناخت مفهوم تن-آگاهی و تاثیر آن بر افزایش غنای ادراک محیط است. بدین منظور پرسش اصلی تحقیق بدین صورت مطرح میشود: آیا فضای معماری مدرن باعث وسعت بخشیدن به دامنۀ آگاهی انسان میشود؟
روش تحقیق: این مقاله، با راهبرد تحقیق کیفی و با رویکرد تفسیرگرایی، سعی دارد از طریق تبیین مفاهیمی چون شناخت، ادراک، تجربه، آگاهی و بدنمندی در معماری و ارتباط آنها با هم، اثر معماری مدرن بر آگاهی ناظر را مشخص کند.
نتیجهگیری: تمایز در فرم، بهعنوان یکی از اثرات برآمده از نقد (بهعنوان بنیان تفکر مدرن)، در جنبههای مختلف معماری مدرن دیده میشود و در کنش با مخاطب در شکلگیری شناخت و ادراک آگاهانة او موثر است. فرم، بهعنوان زبان نقد در معماری مدرن، باعث شناختی است که به مفهوم ادراک و تجربة آگاهانه وابسته است و این خود به مفهوم بدنمندی وابستگی دارد. به نظر میرسد که در معماری حواس برای تن و ادراک مانند تابلویی کوبیستی است که در آن سوژۀ تابلو فرم فضا است. بر این مبنا، آگاهی خاستگاه فرایند ادراک نیست، بلکه نتیجۀ آن است. معماری مدرن تنها ابژۀ شناخت نیست، بلکه ابزاری برای شناخت و گسترش آگاهی و جزئی از بدن ما برای ادراک جهان است.