چکیده:
پیش از اسلام، در مناسبات بینقبیلهای برای رفع مشکلات، پیمانهایی به صورت "حلف" و "ولاء" وجود داشت. پیامبر (ص) بیعت را جایگزین نمودکه در اسلام عهدی است الهی بین حاکم و محکوم و مردم ملزمند به تعهد ولو بدون منفعت مادی و نقض آن پیمانشکنی است و سزاوار جزا.
پژوهش پیشرو، درصدد طرح این پرسش است که: بیعت در گفتمان امام علی (ع) چه جایگاهی داشته است؟
باتوجه به تطور بیعت در دوران جاهلیت، زمان پیامبر و عصر خلفای راشدین، در پاسخ میتوان گفت؛ امام علی (ع) به بازشناسی مفاهیم و مصادیق بیعت و احیاء جایگاه آن بسان عهد نبوی پرداخت.
دستاوردهای پژوهش حاکی از آن است که؛ بیعت در اسلام مقولهای است سیاسی و حاکمیتی در همبستگی با عهد الهی، و با نمونههای پیش از اسلام، تنها مشترک لفظی است و نقش مشروعیتبخشی ندارد. ازاینرو، با تحول بیعت در دوران خلفای راشدین، امام علی (ع) از پذیرش بیعت مردمی سرباز زد و سپس با تعیین شروط رهبری الهی برای حکومت، و احیای سنت نبوی آن را پذیرفت.
Prior to Islam, interfaith relations were in the form of "helf" and "wala".The Prophet (peace be upon him) substituted allegiance in Islam as a divine covenant between the ruler and the condemned, and the people bound by the obligation, albeit without material gain or breach, of a treaty and deserve punishment.
The present study seeks to ask: What is the place of piety in Imam Ali's discourse? Regarding the evolution of devotion during the period of ignorance, the time of the Prophet and the era of the Rashid Caliphs, it can be said in response that Imam Ali (AS) recognized the concepts and instances of allegiance and revived its status as a prophet.
The findings of the study indicate that worship in Islam is a political and sovereign category in solidarity with the Divine Covenant, and with pre-Islamic examples it is merely a literal one in common and has no legitimizing role. Therefore, with the change of allegiance in the era of the Rasheedin Caliphs, Imam Ali (AS) refused to accept popular allegiance and then adopted the terms of divine leadership for the government and revived its prophetic tradition
خلاصه ماشینی:
تأمّل در بیعت های زمان رسول اکرم (ص ) ماهیت عقدی بیعـت و مفهـوم و مصـداق و ماهیت حقوقی آن را تأیید میکند، اما از سوی دیگر نشان می دهـد کـه در تمـام آنهـا بـه موجب عقد بیعت ، صرفاً تعهّدی مانند التزام به اسلام ، نصرت پیامبر(ص ) و اطاعـت از او، جهاد با کفار و مانند آنها برعهدٔە بیعت کننده قرار می گرفته و هیچ تعهّد متقـابلی برعهـدٔە پیامبر(ص ) واقع نمی شده است .
ابن خلدون معتقد است برای اینکه افراد جماعت یا قبیله ای با حاکم یا رئیس قبیله جهت اطاعت و فرمانبری از وی پیمان بندند، عمل دست دادن (مصافحه ) معمول بود و به سبب مشابهت آن بـا عمـلِ بیعت در خرید و فروش ، این کار نیز بیعت نام گرفت (ابن خلدون ، ١٣٧٤: ٢٠٩؛ جوهری ، ١٤٠٤: ١٩٨؛ شهیدی ، ١٣٦٨: ١٢٥).
عمل بیعت در مورد خلفای بعدی -عمربن خطاب و عثمان - نیز به همـین روال انجـام شد و به صورت یک رسم سیاسی درآمد (مسعودی ، ١٩٨٥م : ٣١٢،٣٤٠/٢)، امـا در مـورد امام علی (ع ) انتخاب و بیعت هر دو توسط مردم صورت گرفت و مـردم بـا کسـی بیعـت کردند که خود انتخاب کردند نه به عنوان ولی برگزیدٔە خداوند او را بپذیرند؛ زیرا بـرای برون رفت از بحران های پیش آمده در زمان عثمان ، تنها او را توانمند می دیدند، اما علـی (ع ) این خلافت را از آب بینی بز بی ارزش تر خواند و امتنـاع کـرد (نصـربن مـزاحم ، ١٣٦٤ش : ١١٩).