چکیده:
فوکو اندیشمند تاثیرگذار در بسیاری از حوزههای اندیشه بوده است، با اینحال نمیتوان او را در چارچوب هیچکدام از دستهبندیهای متعارف و مالوف قرارداد. او به گسترة وسیعی از موضوعات غریب و مغفول از چشم خرد روزگار خویش و به سرزمینهای فریبنده و به نقشه نیامده گذشته غربی پرداخته و با اتخاذ روشهای جدیدی چون دیرینهشناسی و تبارشناسی درک جدید و متفاوت ازآنچه رویههای مرسوم و متعارف اندیشیدن در قالب حقیقت عرضه میدارد، در اختیار کنشگران قرار داده است. این جستار بر آن است که توصیف و تحلیل هرچند مختصر از دو روش دیرینهشناسی و تبارشناسی فوکو به دست دهد. دیرینه شاسی در سطح گفتمان و صورتبندیهای گفتمانی متمرکز است و شیوة تحلیل قواعد نهفته و ناآگاهانۀ تشکیل گفتمانها در علوم را نشان میدهد؛ اما تبارشناسی از سطح امور گزاره پذیر فراتر رفته و بر روابط میان گفتمان و عوامل غیر گفتمانی متمرکز است و به علل تغییرات رخداده در اپیستمهها میپردازد. این کنکاش به رابطۀ متقابل و نزدیک قدرت و دانش رهنمون میشود که بحثی مهم و محوری در آثار تبارشناسانۀ فوکو است.
خلاصه ماشینی:
او خود ماهیت کارش را چگونه بیان میکند؟ بیانهای متعددی از او وجود دارد که برخی از آنها در ادامه میآید: فوکو در سطور پایانی فصل اول کتاب «مراقبت و تنبیه»، هدف پروژه فکریاش را «تاریخنویسی زمان حال» میخواند: «آیا میخواهم این تاریخ را با یک زمانستیزی (anachronism) ناب بنویسم؟ اگر منظور از زمانستیزی نگارش تاریخ گذشته در قالب واژگان حال باشد، خیر؛ [ولی] اگر منظور از زمانستیزی نگارش تاریخ حال است، آری» (فوکو،1387: 43).
صریحتر از این در مقاله «سوژه و قدرت» بهصراحت تمام اعلام میکند: هدف کار من در این بیست سال اخیر چه بوده است هدف کار من تحلیل پدیدههای قدرت یا ساختن بنیانهایی برای چنین تحلیلی نبود؛ بلکه من در پی تولید تاریخی از شیوههای متفاوت سوژه شدن انسان در فرهنگمان بودم.
او میخواهد نشان دهد در دوران مدرن، بعد از عصر کلاسیک، انسان به شکلهای مختلف چگونه موضوع گفتمانهای علمی شده، و تحت سلطه متخصصان علمی قرارگرفته است و درنتیجه، امکانهای مقاومت در برابر آنها و راههای رهایی از آنها چیست؟ قدرت بهرغم اینکه گسترۀ وسیعی از مطالعات فوکو را در برمیگیرد، اما فینفسه موضوعیت ندارد بلکه اهمیت پرداخت آن از نقشی ناشی میشود که در تولید سوژه مدرن ایفا میکند: «درست است که کاملاً درگیر پرسش در باب قدرت شدم و خیلی زود بر من آشکار شد که اگر سوژۀ انسانی در مناسبات تولید و در روابط معنا قرارگرفته است، در روابط بسیار پیچیدهی قدرت نیز قرار دارد» (فوکو، 1389، 408).