چکیده:
ارتباط وپیوند بینامتنی مهمترین اصل در شکلگیری متنهای جدید است. از این رو متنها، هرچند از رشتههای مختلف، همواره از هم تاثیر پذیرفته و میان آنها رابطة بینامتنی بوده است. بر این مبنا مسالة پژوهش حاضر، این است که تاریخنوشتههای محلّی چه رابطهای با شاهنامه به منزلة پیشمتن خود داشته و چگونه و به چه میزانی با این متن مسلّط ادبی پیوند یافته است. به منظور دستیابی به پاسخ این مساله، از نظریّة «ترامتنیّت» ژرار ژنت که کاملترین نظریّه در مطالعه و شناخت روابط میان متون است، استفاده میکنیم. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و از نظر فضای انجام کار کتابخانهای است. بررسی و تحلیل دادههای متنی، این نتیجه را بر ما روشن کرد که تاریخنگاران محلّی با بسامد جالب توجّهی از چهار گونة بینامتنی نقلقول، ارجاع، تلمیح و سرقت متنی در متون تاریخی بهره برده و بدین صورت پیشمتن شاهنامه پاسخگوی مناسبی برای انتظارات، انگیزهها و اهداف تاریخنگاران محلّی بوده است.
Intertextual relationship is the most important principle in shaping new texts, nevertheless texts coming from different disciplines have always influenced one another and there exists an intertextual connection between them. Based on this notion the purpose of this research is to explore and determine the extent to which the local historical writings were influenced by Shahnameh as a pretext and an ideal literary model. Gerard Genette’s transtextuality theory which is the most complete theory in the study and recognition of the relation between texts is used in this article to find an answer to the question. This research makes use of descriptive analytic and library method. The study and the analysis of the textual data reveals that the local historians with significant frequency have employed four kinds of intertextual elements such as indirect speech, allusion, reference, and plagiarism in historical texts, hence Shahnameh as a pretext served as an ideal model to meet their expectations, motivations and purposes.
خلاصه ماشینی:
بررسی و تحلیل داده های متنی، این نتیجه را بر ما روشن کرد که تاریخ نگاران محلی با بسامد جالب توجهی از چهار گونۀ بینامتنی نقل قول ، ارجاع ، تلمیح و سرقت متنی در متون تاریخی بهره برده و بدین صورت پیش متن شاهنامه پاسخ گوی مناسبی برای انتظارات ، انگیزه ها و اهداف تاریخ نگاران محلی بوده است .
ابن اسفندیار صرفا در یک مورد با تقل بیتی از شاهنامه در ماجرای غلبه فریدون بر ضحاک، بنای شهر تمیشه را به فریدون نسبت میدهد: «چون هفت اقلیم به حکم او شد، نشست جای خویش تمیشه شناخت و هنوز اطلال و دمن سرای او به موضعی که بانصران گویند، ظاهر و معین است و گنبدهای گرماوه را آثار باقی و خندقی که از کوه تا دریا فرموده بود، پیدا و من جملۀ آن به نوبت ها مطالعه کرده ام و آن جا به طواف رفته و عبرت گرفته و فردوسی در شاهنامه یاد کرده ، نظم فریدون فرخ تمیشه بکرد نشست اندر آن نامور بیشه کرد»٢ (ابن اسفندیار، ١٣٢٠: ٥٨) ١- ٢- تأثیرگرفتن از سبک داستان پردازی فردوسی در برخی از قسمت های این متون تاریخی میبینیم که تاریخ نگاران با پیروی از فردوسی، یک رخ داد تاریخی را نوشته اند.
در میان مؤلفان تواریخ محلی، سیفی هروی، مؤلف ناشناختۀ تاریخ شاهی و منشی کرمانی، به واسطۀ شناخت خود از شاهنامه ابیاتی را که دارای محتوای اندیشۀ ایران شهری بوده ، انتخاب و با قصد مستندسازی گفته های خود، آن ها را در متن تاریخی قرار داده اند.