چکیده:
انقلاب 1357 را از آن رو اسلامی مینامند که عمده جریان حاضر در رهبری، ایدئولوژی و سازمان آن را نیروهای مذهبی تشکیل میدادند. هدف مقاله حاضر آن است که نوع تقابل حکومت پهلوی با این جریان وسیع حاضر در انقلاب را بررسی کند. بر همین اساس پرسشی که در این مقاله به آن پرداختیم از این قرار است: حکومت پهلوی دوم در راستای تضمین بقا چه موضعی را در قبال اپوزیسیون مذهبی اتخاذ کرد؟ روش این مقاله توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری دادهها نیز کتابخانهای است. از منظر نظری، این مقاله از چارچوب مفهومی سه گانه (سرکوب، تسهیل و تساهل) که چارلز تیلی در کتاب «از بسیج تا انقلاب» به آن پرداخته بهره برده است. در ادبیات پژوهش این مقاله تاکید کردیم که سه گانه چارلز تیلی تاکنون به شکل خاص و متمرکز درباره انقلاب اسلامی مورد استفاده قرار نگرفته است و عمده پژوهشهای صورت گرفته، نظریه «بسیج منابع» تیلی را «به شکل کلی» درباره انقلاب اسلامی بکار بردهاند. محدوده زمانی این پژوهش دهه 40 و 50 شمسی است. واکاوی دادههای متعدد تاریخی نشان میدهد در حکومت پهلوی دامنه «سرکوب» نیروهای مذهبی گسترده، «تساهل» اندک و «تسهیل» به مراتب کمتر بوده است. حکومت پهلوی اندک تسهیلات ارائه شده را برای مخالفین میانهرو به کار برد. تیلی نظامهای سیاسی را به چهار دسته سرکوبگر، توتالیتر، متساهل و ضعیف تقسیم میکند. بر اساس شواهد تاریخی موجود که از موضع حکومت پهلوی نسبت به مخالفین مذهبی بدست میآید، این حکومت را باید یک نظام سرکوبگر نامید.
The 1979 revolution is called Islamic because the main current in its leadership, ideology and organization were religious forces. The purpose of this article is to examine the type of confrontation between the Pahlavi government and this large current present in the revolution. Accordingly, the question we addressed in this article is: What position did the second Pahlavi government take towards the religious opposition in order to ensure its survival? The method of this article is descriptive-analytical and the method of data collection is library. Theoretically, this article uses the three conceptual frameworks (repression, facilitation, and tolerance) that Charles Tilly discusses in From Basij to Revolution. In the research literature of this article, we emphasize that the Charles Tilly trilogy has not been used specifically and focused on the Islamic Revolution, and most of the research has used Tilly's "mobilization of resources" theory "in general" about the Islamic Revolution. The time frame of this research is 40s and 50s. Analysis of numerous historical data shows that in the Pahlavi regime, the scope of "repression" of religious forces was extensive, "tolerance" was low, and "facilitation" was far less. The Pahlavi government made little use of the facilities provided for the moderate opposition. Tilly divides political systems into four categories: oppressive, totalitarian, tolerant, and weak. Based on the available historical evidence from the Pahlavi government's position on religious dissidents, this government should be called a repressive system.
خلاصه ماشینی:
در پاسخ به پرسش مطرح شده ، این فرضیه را به بحث خواهیم گذاشت : «واکاوی داده های متعدد تاریخی نشان میدهـد در حکومت پهلوی دامنه «سرکوب » اپوزیسیون مذهبی گسترده ، «تسـاهل » انـدک و «تسـهیل » بـه مراتب کمتر بوده است .
نکته قابل تامل دیگر اینکه پژوهش های صورت گرفته در همـان اشارات گذرا نیز سه گانه سرکوب /تسهیل / تساهل را به دوگانه سـرکوب / تسـهیل تقلیـل داده انـد؛ در حالی که به نظر میرسد مفهوم تساهل بیش از تسهیل در نوع مواجهه حکومت با نیروهـای مـذهبی دارای اهمیت است .
» (تیلی، ١٣٨٨: ١٦٠) ج ) تساهل : تیلی در کنار دو نوع برخورد متعارف حکومت با مخالفین (سرکوب /تسـهیل ) از نـوع سومی نیز سخن به میان میآورد که از قضا –همان طور که گفته شـد در پـژوهش انقلـاب اسـلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته است .
» (تیلی، ١٣٨٨: ١٦٠) بدین ترتیب باید به این نکته توجه داشت که حکومت ها عمدتا در مقابلـه بـا گروه هـای مختلـف ترکیبی از شیوه های سرکوب ، تساهل و یا تسهیل را مورد استفاده قرار میدهند.
(مهدوی کنی، ١٣٨٥: ١٤٧-١٤٩) حکومت نظامی نیز از جمله روش های مستقیمی بود که حکومت برای مقابله و سرکوب مخالفین به کار میبرد.
به طور کلی حکومت پهلوی دوم از ابتـدای دهـه ١٣٤٠ در مواجهه با مخالفین مذهبی خود از میان این سه ابزار بیش از همه بـه ابـزار سـرکوب تکیـه کرد.