چکیده:
مبادی ادراکی، از عوامل بیرونی و درونی تأثیرات مثبت و منفی میپذیرند. بخشی از این تأثیرات باعث اعوجاج و محرومیت از معرفت و بخشی سبب ایجاد نوعی جدید از بصیرت یا تسریع در معرفت میشوند. هدف: هدف در این مقاله، تبیین تأثیرگذاری فضایل و رذایل به عنوان بخشی از عوامل غیر معرفتی تأثیرگذار بر معرفت بشری از منظر قرآن بود. روش: روش گردآوری دادهها به صورت کتابخانهای و با رویکرد پژوهش تفسیری- اخلاقی انجام شد. یافتهها: رذایل اخلاقی باعث دگرگونی در عقل و حسّ تشخیص آدمی و زمینهساز سقوط و سبب شُبهه در اندیشه و کجفهمی در بینش شده و فضیلتمندی زمینهساز ارتقای فهم و ایجاد نوعی بصیرت میشود که وسعت دید را زیاد میگرداند. نتیجهگیری: اثرمندی مستقیم عوامل غیر معرفتی، نظیر ملکات اخلاقی و نیز عنایات ویژة الهی با زمینهسازی اختیاری خود انسان در کیفیت و میزان معرفت با تکیه بر ادلّة قرآنی و روایی اثبات شده است.
Perceptual principles receive positive and negative effects from external and internal factors. Some of these effects cause distortion and deprivation of knowledge and some cause a new kind of insight or acceleration of knowledge. Objectives: The purpose of this article is to explain the impact of virtues and vices as part of the non-epistemic factors affecting human knowledge from the perspective of the hollyQur’an. Method: The method of the survey is library data collection with the approach of interpretive-ethical research. Results: The findings showed that moral vices caused a change in the intellect and the sense of human discernment and caused the fall and caused doubt in thought and misunderstanding in the vision and the virtue laid the groundwork for the promotion of understanding and the creation of a kind of insight that broadened vision. It turns a lot. Conclusion: The author of the research concludes that the direct effectiveness of non-epistemic factors such as moral properties as well as special divine blessings has been proven by the voluntary grounding of man himself in the quality and amount of knowledge based on Quranic arguments and narration.
خلاصه ماشینی:
در بررسي مسئله به اين پرسش برميخوريم که آيا فضايل و رذايل از نگاه قرآن و روايات در ادراک آدمي نقش دارند؟ و اگر چنين است ، آيا ميتوان آنها را به عنوان دلايلي براي رُشد ياُ افت تحصيلي در مراکز علمي قلمداد کرد؟ با اثبات اين پيشافهم ها، پرسش کاربردي آنکه ، آيا براي فهم بهتر و بيشتر مسائل و ارتباط دقيق تر با عالم هستي، تقوا کارساز است ؟ در اين نوشتار با در کنار هم گذاشتن يافته هاي وحياني و روايي و تفسيرِ آنها، به اعتبارسنجي مسئله ميپردازيم که نتايج آن کاربرد فراواني در محيط هاي آموزشي و علمي خواهد داشت ؛ بدين صورت که با رفع و دفع رذايل به عنوان يکي از عواملُ افت تحصيلي دانش پژوهان، ميتوان با اتکا به تهذيب اخلاقي، سطح علمي مراکز علم آموزي را به نحو مؤّثري ارتقا داد.
رسول گرامي(ص) اين نوع ادراک را «نور و پرتوي ميداند که خداي سبحان آن را در دل دوستان خود ميتاباند و بدان بر زبان آنان سخن ميراند»(محمدي ريشهري، ١٣٨٥، ج ١: ٢٦) و امير مؤمنان(ع) آن را «سرشته در دلها دانسته که با تأديب به آداب روحانيان آشکار ميشود»(همان)؛ سنخي از علم و معرفت که در پرتو عبوديت قابل دستيابي است .
، موانع و حدودي را که براي معرفت ايجاد ميشود، گوشزد کرده و به اين مطلب دقيق اشاره ميکند که به خاطرِ برخي اعمال، قلبِ آدمي که کارش ادراک است ، از درک حقايق منصرف و دُچار کج فهمي شده و به جاي دستيابي به معرفتي ناب، دُچار وَهم و خيالهاي باطل ميشود و نميتواند راهِ درست را از راه انحرافي تشخيص دهد و آنچنان دُچار جهل مرکّب ميشود که اوهام باطل خود را حقيقت محض ميانگارد.