خلاصه ماشینی:
اما اگر قرار بود فضاي ترس سينة روشنفكر مملكت چنين تنگ باشد كه حتي جا براي جواز پرپري ورود به جلسة محاكمة دستهاي از سوسياليستها نداشته باشد، پس چرا ملكي خود را بابت اين حرف و سخنها پير كرده است؟ و چرا سيسال تمام است كه از اين زندان به آن زندان و از اين محاكمه به آن ديگري كشيده ميشود؟ از زندان قصر و پنجاه و سه نفر به فلكالافلاك پس از ۲۸ مرداد و از آنجا به قزلقلعه اين بار؟...
كار عبثي است، نيست؟ همينجا فوراً بياورم كه تا آخر آن محاكمه نه ما فهميديم و نه دادرسان و نه حتي خوانندگان متن دست بردة مدافعات ملكي (كه از ۱۱ -۱۲ اسفند ۴۴ تا اواخرش در دوقلوهاي عصر درآمد) كه چرا و به چه جرمي حضرات را محاكمه ميكردند؟ به جرم اعتقاد به سوسياليسم؟ كه حكومت اين همه ازش دم ميزند؟ و يا چه جرم ديگري كه اطلاق دهان پركن قيام بر عليه حكومت را به آن چسبانده بودند؟ اما خود ما به طور خصوصي ميدانستيم كه آن محاكمه صرفاً به خاطر خفه كردن جبهة ملي سوم بود در نطفهاش كه ملكي و جامعة سوسياليستها محرك اصلي انعقادش بودند.
كه حرفم را بريد و گفت: «پس چرا رضايت داد كه مدافعاتش منتشر بشود؟ و اصلاً حالا چه وقت تصفيهحساب با حزب توده است؟» گفتم: اولاً كه متن دستكاري شده است و ثانياً حكومتي است و شايد گمان كرده كه چون دارد با روسها معاملة گاز و ذوبآهن ميكند، بدك نيست اگر در انتشار مدافعات ملكي باز هم چوبي به حزب توده بزند تا ينگه دنيايي جماعت، گمان نكند كه حكومت ايران رفته زير بليط حضرات و از اين قبيل...