چکیده:
اهمیت داستایفسکی در ادبیات، دین و اندیشۀ مدرن به اندازهای است که روسیۀ مدرن با اندیشۀ او و بعضی از معاصرانش شناخته میشود. زندگی و ایمان داستایفسکی به مسیحیت ارتدوکسی و نقد رفتارهای مادیگرانۀ کلیسای ارتدوکسی از سوی او، اهمیت ویژهای دارد، به طوری که ضروری مینماید تحقیقات مستقلی در رابطه با دین و اخلاق از نظر وی انجام شود. دانش و اطلاعات داستایفسکی دربارۀ کتاب مقدس، دین و اخلاق، و آشنایی او با گروههای روشنفکری و تجربۀ دوران محکومیتش، در ارائۀ آرای متفاوت از جریان غالب (کلیسا و اخلاق دینی) از سوی داستایفسکی مؤثر بوده است. بر این پایه، سؤال اصلی تحقیق این است که داستایفسکی چه تعبیری از دین دارد؟ این پژوهش با استناد به منابع کابخانهای، روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی و میانرشتهای انجام شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که دین و ایمان نزد داستایفسکی از ویژگیهای مابعدالطبیعی و نیروی کاریزماتیکی مسیح و پیر دیر برخوردار است و امید و انگیزه را پدیدهای فیزیکی و معنوی میداند. او در باب اخلاق، ویژگی پنهان بودن رفتار اخلاقی را ملاک قرار میدهد و افراد گناهکار را مستحق محبت بیشتری میداند. در نگاه داستایفسکی، اخلاقیات و کاربست آن در زندگی، مایۀ رشد آدمی خواهد بود. از اینرو، به دوری گزیدن از خودپسندیها و کبر توصیه میکند. با وجود نگرش دینی، داستایفسکی فردی انسانگرا به شمار میآید و این گرایش مبتنی بر حق انسانی است.
خلاصه ماشینی:
١. مقدمه رابطۀ دين با اخلاق در تمامي اديان الهي مورد اشاره است و نيـازي بـه تحقيـق و تفحص ندارد؛ اما در ارتباط با بررسيهاي علمـي کـه در آن ، نگـاه بيرونـي و شـيء- انگارانه (جدايي عالم از موضوع ) وجود دارد، متفاوت و قابل بررسـي اسـت ؛ زيـرا از ديد معرفت شناسي و قرائتي که از دين و اخـلاق ارائـه مـيشـود، شـاهد ظهـور آراي متفاوت و گاه ، متناقضي هستيم .
با ايـن حـال ، با عنايت به تجلي ويژة مسائل اخلاقي و ديني در آثار داستايفسکي، چند پژوهشگر به اين بعد از نوشته هاي او توجه کرده اند که در ادامه معرفي ميشـود: جـونز (١٣٨٢) در مقالۀ «داستايفسکي و دين »، مقولۀ دين را از ديد داستايفسکي بررسـي کـرده و نشـان داده است که بيشتر اختلاف نظرها دربارة سرشت دين از ديد ايـن نويسـنده ، معطـوف به نسبت ايمان به بيايماني در ادبيات داستانياش است .
محبتي و عليزمـاني (١٣٩١) در مقالۀ «رنـج ، ايمـان و معنـا از ديـدگاه داستايفسـکي»، نشـان داده انـد کـه داستايفسکي باور دارد رنج براي رسيدن بـه سـعادت الزامـي اسـت .
آن چه موجب تمايز اين مقاله با ساير پژوهش ها مـيشـود؛ ايـن اسـت کـه نقـش مقولات عقل و تجربۀ واقع گرايي در شکل گيري باورهـاي دينـي داستايفسـکي بـراي نخستين بار مورد نظر قرار گرفته است .
بنابراين ، هنگاميکه انديشـه و ديدگاه او دربارة دين و اخلاق مورد توجه قرار ميگيرد: الف ) ديـدگاه انديشـمندي است که با آموزه هاي ارتدوکسي (يکي از سه فرقۀ بزرگ مسيحيت ) آشنايي دارد.