چکیده:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و ارزیابی سیاستگذاری عمومی در ایران بر مبنای نظریهی حکمرانی خوب است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد نظام جمهوری اسلامی ایران در سیاستگذاری عمومی برمبنای شاخصههای حکمرانی خوب، چندان موفق نبوده و مشکلاتی در اجرای آن داشته است. در عینحال نباید از ظرفیتهایی مانند قانون اساسی، چشمانداز بیست ساله و حتی برنامههای توسعه برای هدایت نظام سیاستگذاری به سمت برقراری الگوی حکمرانی خوب غافل شد؛ بهویژه آنکه با ابلاغ سیاستهای کلی نظام اداری و اقتصاد مقاومتی، رویهها و فرآیندهای استراتژیک و راهبردی در جهت الگوی حکمرانی خوب طراحی شدهاند.
The purpose of the present study is to evaluate public policy of Iran based on the theory of good governance. The method of study is descriptive analysis and the results showed that the Islamic Republic of Iran has not been so successful in public policy in terms of executing the criteria of good governance. However, some potentials such as the constitution, 20-year perspective, and even development plans to guide policy making towards the model of good governance should not be ignored; particularly that by the announcement of general policies of the official system and resistance economy, some strategic and practical procedures have been planned to achieve the standards of good governance.
خلاصه ماشینی:
مقاله پژوهشی ارزیابی سیاستگذاری عمومی در نظام جمهوری اسلامی ایران برمبنای نظریهی حکمرانی خوب مهدی رضایی قادی1 علی شیرخانی2 دکتری سیاستگذاری عمومی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران (نویسنده مسئول).
روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد نظام جمهوری اسلامی ایران در سیاستگذاری عمومی برمبنای شاخصههای حکمرانی خوب، چندان موفق نبوده و مشکلاتی در اجرای آن داشته است.
بنابراین، برایند و خروجی فرایندهای سیاستگذاری خوب در ایران در راستای تقویت اصول و مبانی حکمرانی خوب نیست، بهنحوی که در نتیجهی پویشهای دولت و دخالت بلاواسطهی آن در امر سیاستگذاری، آنگونه که شهروندان بتوانند از اقدامات صورت گرفته از سوی دولت رضایت داشته باشند و خود را برای مشارکت و یاری دادن به دولت آماده سازند (قلیپور و غلامپور آهنگر، 1389: ص25).
پاسخگویی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پاسخگویی را بهعنوان یکی از سازوکارهای تحقق عدالت اجتماعی و دموکراسی در نظر گرفته و همه اجزاء حکومت و دولت را با روشهای متفاوت مکلف به پاسخگویی در برابر مردم و نیز در برابر نهادهای نظارتی نموده است.
To this aim, descriptive analysis method was used to analyze the theoretical perceptions in this regard and practical challenges created due to the variety of principles affecting political participation and also lack of common theoretical agreement over the role of people and social forces in the political procedures in the Islamic Republic of Iran as well as the resolutions to leave this challenge behind.