چکیده:
تفکر و اندیشیدن یا به تعبیری اندیشهورزی، هر نوع فعالیت فکری و عقلی است که درصدد حل یک مسئله یا وضعیت چالشبرانگیز باشد و یا بخواهد وضعیت موجود را به وضعیت روشن و مطلوبی برساند. اهمیت اندیشهورزی اجتماعی در این واقعیت نهفته است که بدون اندیشهورزی و معرفتاندیشی اجتماعی، امکان حل مسائل و چالشها اجتماعی وجود ندارد و رسالت جامعهشناسی نیز به سرانجام نمیرسد. با استفاده از تحلیل عقلی و نظری و بر اساس مصادیق حاصل از مشاهدات و تجربیات نویسندگان، به بررسی موضوع پژوهش پرداخته شده است. تاکید اساسی مقاله بر این نکته است که شرط بنیادی اندیشهورزی، عقلانیت خود بنیاد است که تحقق این عقلانیت نیازمند آزادی و رهایی از قیمومت و سلطه مواردی است که این عقلانیت خود بنیاد را در معرض تهدید قرار میدهد. این موارد تحکم آمیز بیش از آنکه کلان مقیاس باشند، خرد مقیاساند و منبع این قیمومت و سلطهای که عقلانیت خود بنیاد را تهدید میکند بیشتر جنبهای درونذهنی دارد و مربوط به الگوهای ارزشی و هنجاری است که در زندگی فردی و اجتماعی اصحاب جامعهشناسی وجود دارد و سایهی تحکم خود را بر فضای اندیشهی حوزهی جامعه شناسی گسترانیده است. مصادیق این قیمومت و سلطه عبارتند از: «روزمرگی»، «نبود اندیشهی مسئلهمحور»، «خودداری از تحلیل نظری»، «ضعف در زمینهی نقد تولیدات جامعهشناختی» و «ارجاع به منابع به مثابهی فضیلت».
Thinking is any intellectual activity to solve a problem or challenging situation as well as
to improve existing situation to desired situation. The importance of social thinking is that
there is no possibility of solving social challenges, also sociology can’t access to its
prophecy without social thinking. The analysis of article is based on theoretical analysis,
observations and experiences of the authors. The main emphasis of the article is that the
basic condition of thinking is self-founded rationality and the essential precondition to
access that, is being free from any domination. These dominations are micro-scale rather
than macro-scale and they are mental and related to values and normative patterns which
exist in life of Iranian sociologists. These dominations limited the possibility of social
thinking. Examples of these dominations and limitations are routinizing, lack of problemfocused
thinking, avoiding theoretical analysis, weakness in criticism of sociological
products and refer to references as virtue.