خلاصه ماشینی:
سوم، روحيه تجاوزگري و تعدي و سلطهگري است که حالا برخي آن را به خطا يا با نگاهي يک بعدي اينگونه تصور ميکنند که غرب براي بازاريابي به طرف شرق آمد و منجر به استعمار شد يعني ميخواهند انگيزهها را در چارچوب اقتصاد محدود کنند که اين به هر صورت خطاست چون روحيه استکباري، تعدي، تجاوز، ظلم، ستم، غارت، تهديد، ارعاب، جنايت، خيانت جزو ذات استعمار غرب شده و عملکرد سيصد ساله آن خصوصاً هلند، فرانسه، انگلستان، و در 200، 250 سال اخير هم آمريکا بهعنوان استعمارگران پيش روي ماست و ميتوان بررسي کرد.
اگر در اينجا ما بخواهيم استعمارگري آمريکا در ايران را مطرح کنيم آغازش از سال 1920 ميلادي است و سه مرحله را در برميگيرد: يکي از زمان محمدشاه که اينها به بهانه حمايت از مسيحيان سلماس و خوي و آذربايجان غربي ما تا زمان مشروطه، دنبال اعزام گروههاي تبشيري(مبلغان مسيحي) بودند و با ارائه خدماتي در عرصه آموزشي و پزشکي با تأسيس مدرسه و بهويژه بيمارستان (که با توجه به نياز همگاني و ارتباط با سلامت مردم از عرصههاي نفوذ سياسي و فرهنگي بود) سعي ميکردند مسيحيان و نيز مسلمانان را جذب خود کنند؛ به ياد داشته باشيم که طبق شواهد و قراين و تحليلهايي در ايران و جهان اسلام، گروههاي تبشيري پيشقراولان استعمارند.
هم از اين خوان پرنعمت به اندازه خود غارت کردند، اما سلطه اصلي از آن آمريکا بود تا سال 1356 و 1357 که انقلاب شروع ميشود؛ در حقيقت حرکت امام از حالت پنهاني و زيرزميني به متن جامعه ميآيد و با شهادت آيتالله سيد مصطفي خميني، حرکت مردم علني و آغاز ميشود و رهبري هم رهنمود ميدهد، در اينجا باز ما علاوه بر حضور اسرائيل، انگلستان، اروپا در کنار حکومت، در رأس حرکت استعمار،آمريکا را ميبينيم که شروع به توطئهچيني ميکند.