چکیده:
نصرحامد ابوزید از نظریهپردازان قرآنی با اندیشههای نو و انتقادی است. او همچون برخی از هماندیشانش قرآن را متنی تاریخمند میداند و در راستای اثبات دیدگاه خود به پژوهش در حوزههای مختلف از جمله نسخ اقدام نموده است. بررسی سیر مطالعاتی ابوزید حاکی از تحولّی جدّی از متنانگاری قرآن (دوره اعتقاد به وقوع نسخ در قرآن) به گفتار انگاری (دوره عدم اعتقاد به وقوع نسخ در قرآن) میباشد. او در مرحله متنانگاری قرآن، وقوع نسخ را به جهت تسهیل و مراعات حال مخاطبان پذیرفته و بر این اساس، نسخ را به عنوان شاهدی بر تعامل قرآن با فرهنگ زمانه اقامه نموده است، و در مرحله گفتارانگاری قرآن، با عدول از فرض پیشین و با انتقاد از نگاه متنی به قرآن، گفتارانگاری را امکانی برای گزینش آیات متناقض براساس شرایط عصری دانسته است. بدین ترتیب در هر دو مرحله، از پدیده نسخ تاریخمندی قرآن را استنباط کرده است. در این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده، ضمن طرح دیدگاه ابوزید، ادّله او مورد نقد و بررسی قرار گرفته است علیرغم تغییر رویکرد، در هر دو مرحله میتوان بین نگرش او به نسخ و تاریخمندی قرآن ارتباط برقرار نمود و در عین حال به نقد دیدگاه او مبادرت ورزید.
Nasr Hamid Abu Zayd is one of the Quranic theorists with new and critical ideas. Like some other like-minded people, he considers the Quran to be a time-dependent text and has conducted research in various fields, including naskh, in order to prove his point of view. An examination of Abu Zaydchr('39')s study course reveals that he has experienced a serious change from considering the Quran as a written discourse (the period in which he believed in the occurrence of naskh in the Quran) to considering it a spoken discourse (the period in which he didn’t believe in the occurrence of naskh in the Quran). He accepts the occurrence of naskh during the textual stage as it could facilitate the addressees’ affairs, and based on this, he considers naskh as a proof of the interaction of the Quran with the culture of the time. However, in the period when he considered the Quran as a spoken discourse, he believes considering the Quran as a spoken discourse makes it possible to select the contradictory verses according to the conditions of the time, breaching his previous assumption and leveling criticism against having a textual view of Quran. Thus, what he has deduced from the issue of naskh is the historicity of the Quran in both stages. In this article, which has been authored using the descriptive-analytical method, while presenting Abu Zaydchr('39')s point of view, his arguments have been criticized and examined. Despite the change in approach, in both stages, one can see a relationship between his view on naskh and the historicity of the Quran, and at the same time criticize his point of view.
خلاصه ماشینی:
او در مرحله متن انگاري قرآن، وقوع نسـخ را به جهت تسهيل و مراعات حال مخاطبان پذيرفته و بر اين اساس، نسخ را به عنـوان شـاهدي بـر تعامـل قـرآن بـا فرهنگ زمانه اقامه نموده است ، و در مرحله گفتارانگاري قرآن، با عدول از فرض پيشين و با انتقاد از نگـاه متنـي بـه قرآن، گفتارانگاري را امکاني براي گزينش آيات متناقض براساس شرايط عصري دانسته است .
(ابوزيد، نقد الخطاب الديني ، ٢٠٩ـ٢٢١؛ همو، معناي متن ، ٤١) ابوزيد براي اثبات تاريخمندي قرآن از لوازمي همچون: انکار نـزول دفعـي قـرآن و وجـود پيشين آن در «لوح محفوظ »، وقوع نسخ در قرآن ، اسباب نزول، ديالکتيـک مـتن بـا واقعيـت و توجه به آيات مکي و مدني بهره برداري نموده است که تفصيل آنها را در کتاب مفهوم النص ذيـل چند فصل آورده است .
مرحله اول : متن انگاري قرآن ابوزيد آيه سوره ١٠١ نحل را دال بر وقوع نسخ به معني مصطلح ميداند و معتقد اسـت در آنجا لفظ «آيه » به معني يکي از اجزاي سوره و همان واحد بنيادي در تقسـيمات قـرآن است و آنرا از مقوله ابدال و جانشيني آيه اي با آيه ديگر با ابقاء هـر دو آيـه مـي دانـد بـه طوريکه حکم آيه نخست با ورود آيه دوم تغيير مييابد.