چکیده:
در تاریخ میانۀ ایران در نقاطی که سادات حضور داشتند منصب نقیب بر امور مربوط به سادات نظارت میکرد. شهر مشهد یکی از نقاطی است که پس از شهادت امام رضا(ع) گروههای مختلفی از سادات اقامت کردند. متعاقباً نقیبی نیز برای نظارت بر امور آنها وجود داشت. از دوران ایلخانی و به ویژه دورۀ غازان(703-694ق) نقیب سادات تبدیل به نقیب مشهد شد. در دورۀ تیموری از یک سو شهر مشهد رو به گسترش نهاد و از سوی دیگر با فضایی که برای عملکرد آزادنهتر شیعیان تا شکلگیری دورۀ صفوی فراهم شد سادات و نقبا در مشهد از نقش و کارکرد گستردهتری برخوردار شدند. بنابراین نقش نقیبان در این دوره در ادارۀ شهر مشهد و حرم مطهر قابل توجه است. این پژوهش سعی دارد به روش توصیفی تحلیلی و رویکردی تاریخی با تکیه بر مطالعات کتابخانهای، نقش نقیبان را در گسترش فرهنگ رضوی، وظایف و پیامدهای عملکرد آنها را در دورۀ مد نظر بررسی و واکاوی کند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که نقیبان ضمن آنکه وظایف پیشین خود همچون ادارۀ حرم امام رضا(ع) و سرپرستی سادات مجاور مرقد امام رضا(ع) و ساکن در شهر را حفظ کردند، زعامت شهر مشهد را نیز در دست داشتند. نقیبان با برقراری مناسبات و همگرایی با حاکمان سیاسی زمانۀ خود و جلب حمایت آنها، شرایط ترویج فرهنگ زیارت امام رضا(ع) را علاوه بر گسترش تشیع فراهم میکردند و با ایفای نقش در ادارۀ حرم امام رضا(ع)، باعث پیشرفت حرم مطهر، ترویج فرهنگ رضوی و همچنین توسعۀ شهر مقدس مشهد میشدند.
In the middle history of Iran, in places where Sadat [offspring and descendants of an Imam] were present, the position of Naqib [chief of a tribe or other group or community] supervised the affairs related to Sadat. The city of Mashhad is one of the places where different groups of Sadat settled after the martyrdom of Imam Rida (as). Subsequently, there was a Naqib to oversee their affairs. From the Ilkhani period and especially the Ghazan period (703-694 AH) Naqib of Sadat became the Naqib of Mashhad. During the Timurid period, on the one hand, the city of Mashhad expanded, and on the other hand, with the space provided for the freer functioning of the Shiites until the formation of the Safavid period, Sadat and Nuqaba enjoyed a wider role and function in Mashhad. Therefore, the role of Nagiban in this period in the administration of the city of Mashhad and the holy shrine is significant. This research tries to study and analyze the role of Naqiban in the development of Radavi culture, duties and consequences of their performance in the period under review in a descriptive-analytical method and historical approach based on library studies. Findings show that the Naqiban, while maintaining their previous duties such as managing the shrine of Imam Rida (as) and the guardianship of Sadat near the shrine of Imam Rida (as) and living in the city, also held the leadership of the city of Mashhad. By establishing relations and converging with the political rulers of their time and gaining their support, the Naqiban provided the conditions for promoting the culture of pilgrimage of Imam Rida (as) in addition to the spread of Shiism. And by playing a role in the administration of the shrine of Imam Rida (as), they promoted the holy shrine, promoted Radavi culture and also the development of the holy city of Mashhad.
خلاصه ماشینی:
در ايـن ميـان نقيبـان کـه عـلاوه بـر ادارٔە حـرم و سرپرسـتي سـادات ، ادارٔە شـهر مشـهد را بـر عهـده داشـتند مي توانسـتند بـا اسـتفاده از جايـگاه خـود و نحـؤە تعامـل با پادشـاهان تيمـوري و اقدامـات مختلف ، نقـش تأثيرگذاري داشـته باشـند؛گرچه بـا برپايـي دولـت فراگيـر شـيعي صفـوي ، حـرم مطهـر و آييـن زيـارت امـام رضا در اوج توجهـات قـرار گرفـت .
بـا ايـن حـال اوليـن کسـي کـه نقابـت مشـهد را بـه عهده داشــت ابوجعفرمحمدبن علــي از ســادات حســيني زبــاره بيهــق اســت کــه از ســوي ســلطان مسـعود غزنوي (حـک : ٤۳۱-٤۲۱ق )، بـه ايـن مهـم دسـت يافت (ابن فنـدق ، ۱۳٦۱: ٥٥) بعـد از او بـه نظـر مي رسـد نقابـت در سـادات موسـوي تـداوم يافتـه اسـت و ظاهـرا احمدالاسـود اوليـن کسـي اسـت کـه نقابـت تـوس و ادارٔە حـرم را به عهده داشـته اسـت .
ايـن نقبـا بـا توجـه بـه شـرايط خويـش ، معـدود اقداماتـي را در جهـت توسـعه حـرم دنبـال ميکردنـد از جملـه در دورٔە خوارزمشـاهي سـنگابي سـاخته شـده و آن طـور کـه از کتيبـۀ آن بـر مي آيـد محمدبن حيـدر موسـوي در ايجـاد ايـن بنـا نقـش داشـته اســت (جلالي ، ۱۳۹٤: ۱٦۸؛ ن.
در دورٔە سـلطان حسـين بايقـرا در چارچـوب منشـوري ، مجـوز سـيدافضل الدين محمد موسـوي از نقباي برجسـته بـا لقـب «مرتضـي اعظـم اعلـم » بـراي تدريـس در مدرسـۀ آسـتان قـدس رضـوي صـادر مي شـود کـه احتمـالا يکـي از ايـن مـدارس مزبـور بـوده اسـت .