چکیده:
زبان به عنوان یک نهاد اجتماعی یا به عبارت بهتر، «دانش زبانی جمعی» و بحث دربارهی آن به عنوان یک نظام با دو عنصر متمایز زبان و گفتار، همچنین دو رهیافت در زمانی (تاریخی) (diachronic approach) و همزمانی (ایستا) (synchronic approach) در زبان، برای نخستین بار در دورهی معاصر توسّط زبانشناس سوئیسی: لوئی فردینان دو سوسور مطرح گردید و به عنوان انگارهای بیبدیل مورد توجّه قرار گرفت؛ ولی حقیقت آن است که جلوههایی از این انگاره پیش تر در نظریه ی زبانی ابن خلدون، انگاره ساز برجستهی مسلمان که در حوزهی جامعه شناسی و فلسفهی اجتماع نیز پیش از دورکهایم «انگارهی همبستگی مکانیک و ارگانیک» را دربارهی جوامع مختلف مطرح نمود با شاکلهای تقریبا مشابه ارائه شده است. مقالهی حاضر در پی آن است تا در آغاز، پس از معرفی کوتاه انگاره ی سوسور برخی ایدههای برجستهی موجود در آن را به شکل کوتاه مطرح نماید سپس آنها را بر اساس سخنان ابن خلدون در این باره مورد ارزیابی قرار دهد. دریافت فرجامین جستار حاضر، حکایت از آن دارد که ابن خلدون نیز مانند دوسوسور، زبان را از یک سو به عنوان یک نظام و کلّ منسجم و هماهنگ و بویژه در زمرهی نظامهای نشانه بنیاد مورد بررسی قرار داده است و به تمایز میان زبان و گفتار اشاره کرده است و از سوی دیگر با اشاره به ماهیت دگرگونی پذیر زبان، آن را به عنوان موجودی در حال تغییر مطرح ساخته است و رهیافتهای در زمانی و همزمانی آن را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است.
Language as a social structure or in other words “The Public Knowledge of language” and discussion about it as a system with two separate elements; language and speech and also two methods diachronism and synchronism approach were propounded by a swiss linguist; Louis Ferdinand Sosor for the first time in contemporary age and considered as a unique theory. But infact this theory to some extent similar was formed by “Abdurrahman ibn khaldun” the Moslem celebrity theorist who propounded “The theory of mechanic and organic versatility in the field of sociology and the philosophy of society about developed and undeveloped societies before Emile Durkheim. At first this article wants to propound some outstanding ideas in Sosor’s theory briefly and then assess their value according to Ibn khaldun’s words
خلاصه ماشینی:
1029 صص :١٦-١ چکیده ممکن است در آغاز این سؤال مطرح شود که چه رابطه و پیوندی میان فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوئیسی قرن بیستم و ابن خلدون ، انگاره ساز و نظریه پرداز تونسی تبار قرن هشتم و نهم هجری می تواند وجود داشته باشد که سبب گشته در این نوشتار، اندیشه ی مقایسه ی دیدگاه های این دو درباره ی زبان به ذهن نویسنده متبادر گردد؟ زبان به عنوان یک نهاد اجتماعی یا به عبارت بهتر، «دانش زبانی جمعی » و بحث درباره ی آن به عنوان یک نظام با دو عنصر متمایز زبان و گفتار، همچنین دو رهیافت در زمانی (تاریخی ) ((diachronic approachو هم زمانی (ایستا) ( synchronic (approachدر زبان ، برای نخستین بار در دوره ی معاصر توسط زبان شناس سوئیسی : لوئی فردیناند دو سوسور مطرح گردید و به عنوان انگاره ای بی بدیل مورد توجه قرار گرفت ؛ ولی حقیقت آن است که جلوه هایی از این انگاره پیش تر در نظریه ی زبانی ابن خلدون ، انگاره ساز برجسته ی مسلمان –که در حوزه ی جامعه شناسی و فلسفه ی اجتماع نیز پیش از دورکهایم «انگاره ی همبستگی مکانیک و ارگانیک » را درباره ی جوامع مختلف مطرح نمود- با شاکله ای تقریباً مشابه ارائه شده است .