چکیده:
تجلّی ذات مطلق هستی و انواع آن در کسوت اسما و صفات جمالی و جلالی، همچون اندیشة عرفانی وحدت وجود، از جملة موضوعات مهم عرفانی است که با تأسّی از مکتب عرفانی ابن عربی، در آیینة اشعار شعرای عرفانی بازتاب وسیعی داشته است. و در آیینة اشعار شهریار هم با تأسّی از شعرا و عرفای پیشین بخصوص حافظ شیرازی، که از همه لحاظ تحت تأثیر افکار و اندیشههای عاشقانه -عارفانه حافظ واقع گردیده است، در کسوت اندامهای لطف آمیز و قهر آمیز معشوق و در شکل و صورت ادبی (عاشقانه-عارفانه) و شخصیّتهای اساطیری، تاریخی، داستانی، مذهبی و غیره که هر کدام به نوعی مظهر و نماد تجلّی اسما و صفات جمالی و جلالی معشوق ازلی هستند، بازتاب گستردهای داشته است و کمتر غزل عرفانی از شهریار را می توان یافت که در آن به تجلّیات جمالی و جلالی اشارهای نشده باشد. این نوشتار به بحث و تفحّص در این زمینه در اشعار شهریار، با ذکر شواهدی از دیگر شعرای عارف پرداخته است.
Reflection of the Lord's absolut nature and its various types in his awesome name and his glories and beauties like gnostic thought of unity of essence is among important gnostic topics which through Ibn-Arabi's theosophical school , is widely reflected in mystic poets.it is also widely illustrated in Shahryar's poetry due to his former counterparts specially Hafiz- he was totally influenced by Hafiz's romantic-mystic thoughts which is in the form of delicate and tough figure of beloved one and in literary form (romantic-mystic)and also mythical , historical , story , religious and others , each one a type of realization of almighty Lord's attribution of his names and internal and external beauties.it is impossible to find an ode by Shahryar without any reference to the Almighty's attributions .the present paper is an attempt to discuss Shahryar's poetry in this regard along with some evidence from other mystic poets
خلاصه ماشینی:
و در آیینة اشعار شهریار هم با تأسّی از شعرا و عرفای پیشین بخصوص حافظ شیرازی، که از همه لحاظ تحت تأثیر افکار و اندیشههای عاشقانه -عارفانه حافظ واقع گردیده است، در کسوت اندامهای لطف آمیز و قهر آمیز معشوق و در شکل و صورت ادبی (عاشقانه-عارفانه) و شخصیّتهای اساطیری، تاریخی، داستانی، مذهبی و غیره که هر کدام به نوعی مظهر و نماد تجلّی اسما و صفات جمالی و جلالی معشوق ازلی هستند، بازتاب گستردهای داشته است و کمتر غزل عرفانی از شهریار را می توان یافت که در آن به تجلّیات جمالی و جلالی اشارهای نشده باشد.
به نمونه هایی از این تجلّی در دیوان شهریار، با ذکر اشعاری از دیگر شعرای عرفانی اشاره می شود: 4-1- رخ یا صورت: «ابن عربی، دربارة صورت، در نوشتههایش بطور مستوفی از اینکه انسان صورت و مظهر حق است بحث کرده که چون انسان را به عنوان خلیفة خود بر خزانة دنیا و آخرت خاتم ساخت، همه آنچه در صورت الهیّه بود با جمیع کمالات بالفعل در او به ظهور پیوست و اطلاق به صورت بر باری تعالی مجاز است چه استعمال او بر وجه حقیقت که محسوسات است پس در معقولات مجاز است» (سعیدی، 1381: 553) «رخ عبارت است از تجلّی الهی به صفت لطف، مانند لطیف و رئوف و تواب و محیی و هادی و وهاب» (سجادی، 1375: 269).