چکیده:
تقسیم گزارهها به پایه و غیرپایه در تبیین مباحث معرفتشناختی و داوری میان دیدگاهها در معرفتشناسی، و بهویژه در مبناگروی، نقشی اساسی دارد. پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که معیار تقسیم گزارهها به پایه و غیرپایه از نگاه متفکران مسلمان چیست؟ افزون بر آن، آیا گزارههای پایه از نظر معرفتشناختی لزوما یقینیاند؟ آیا مبدئیت گزارههای پایه، واجد معیارﹾ نسبی است؟ در این نوشتار، با روش توصیفی ـ تحلیلی به پرسشهای مذکور پاسخ داده خواهد شد. از نظر متفکران مسلمان، معیار تقسیم گزارهها به پایه و غیرپایه نیازمندی به استدلال و بینیازی از آن است. برایناساس گزارهها به لحاظ استدلال که یکی از شیوههای تفکر است به دو قسم پایه و غیرپایه تقسیم میشوند. گزارههای پایه لزوما یقینی نیستند و شامل ظنیات هم میشوند، حتی مجازا گزارههای مخیل را، که مقتضی تصدیق نیستند، دربرمیگیرند. برخی مبادی (گزارههای پایه) همواره و به طور مطلق، صرفنظر از هدف استدلال و اینکه در کدام علم و صنعت به کار گرفته میشوند، بینیاز از استدلالاند؛ مانند اولیات و وجدانیات؛ هرچند برخی از آنها تنها در صنعت خود اینچنیناند. بنابراین میتوان گفت پایه بودن دستهای از گزارههای مبدا، به یک معنا، نسبی است؛ اما دستهای دیگر مطلق هستند. پس به نظر میرسد گستره گزارههایی که به گزارههای پایه شهرت یافتهاند، محدودتر است و تنها دستهای از آنها، واقعا و به طور مطلق، واجد معیار و بینیاز از استدلالاند. افزون بر آن، درصورتیکه ملاک تقسیم گزارهها مقتضی تصدیق بودن آنها باشد، صنعت شعر از گستره تصدیق خارج میشود و نباید آن را از مبادی تصدیق بهشمار آورد.
خلاصه ماشینی:
1. تعريف گزارههای پايه و غيرپايه بنا بر آنچه در کتابهای منطقی بیان شده، مجموعه علوم تصدیقی بشری و به عبارت دیگر، مجموعه گزارهها یا تصدیقات به دو قسم پایه (بیّن یا مبدأ)، که تصدیقشان بینیاز از استدلال است، و غیرپایه (مبیّن یا کسبی)، که تصدیق آنها مبتنی بر استدلال است، تقسیم میشوند؛ همانطور که علوم تصوری نیز چنیناند.
به نظر میرسد مراد از بدیهی در عبارت مذکور و عبارتهای مشابه قسمی از گزارههای پایه، یعنی واجبالقبولها باشد که به آنها بدیهی اطلاق میشود، نه همه گزارهای پایه؛ زیرا همانطور که خواهیم گفت آنها واقعاً واجد معیار گزارههای پایه هستند و به طور مطلق و صرفنظر از صنعت و علم خاصی بینیاز از اکتساب فکری و استدلالاند.
براساس این کاربرد، اولاً علوم حصولی تصدیقی یا گزارهها، همانند علوم حصولی تصوری، به دو قسم واجبالقبولها و غیر آنها یا بدیهی و غیربدیهی تقسیم میشوند و ثانیاً هرچند تصدیق گزاره واجبالقبوله و بدیهی بینیاز از اکتساب فکری است، ممکن است به علم حضوری یا حواس یا تجربه یا حدس و قیاس پنهان و مانند آنها نیازمند باشد.
5. اشکال و پاسخ آن از مطالب پیشگفته این پرسش به ذهن خطور میکند که اگر معیار تقسیم گزارهها به پایه و غیرپایه بینیازی از استدلال و حد وسط است و در استدلالﹾ از گزارههای تصدیقشده بهعنوان مقدمه استفاده میشود، دیگر بحث از مبادی صنعت شعر بیمعناست؛ زیرا در صنعت شعری اساساً تصدیقی در کار نیست تا از ترکیب آن استدلالی به دست آید، بلکه حد نصاب گزارههای پایه و بیّنی که در این صنعت به کار گرفته میشوند ایجاد تخییل است و نه تصدیق.