خلاصه ماشینی:
"این کار به من نشاط میدهد و مرا از صداها ناهنجار اطراف دور میکند.
الان حدود ده سال است که میخواهم کار اجرایی را کنار بگذارم و بنویسم،ولی متأسفانه نمیتوانم.
دغدغه معاش باعث میشود که نتوانم از کار اجرایی دست بکشم و فقط به نوشتن بپردازم.
اخیرا به این مسئله فکر میکنم که اگر روزی برسد که دیگر کسی با قلم و کاغذ کار نکند،چه اتفاقی خواهد افتاد؟ یک اعتراف صادقانه میکنم و آن این است که نوشتن با دستگاه تایپ یا کامپیوتر را زیاد دوست ندارم.
وقتی روی کاغذ مینویسم،انگار کار و حس و حال آن مال خودم است و آن را با شخص یا شیء دیگری شریک نیستم.
جایگاه نقد ادبی اگر بخواهیم درباره وضعیت نقد ادبی در کشورمان حرف بزنیم،اول باید ببینیم که این کار اساسا خوب است یا بد؟دیگر اینکه جایگاه نقد در عرصه ابیات چیست و آیا شیوههای نقد ادبی که در این وادی انجام میدهند،کارشناسانه یا منصفانه است یا خیر؟ من به نقد اعتقادی ندارم.
مثلا یک کاری را به فلان انتشارات میدهم،با قاطعیت تمام آن را رد میکند و همین کار را به ناشر دیگری میسپارم که با استقبال بسیار زیادی آن را میپذیرد.
اغلب آنها نیز کلیات و شیوه نوشتن آن را نمیدانند و به همین خاطر، اثرشان غیرقابل فهم و دشوار خوان است.
(تصویرتصویر) مشکلات مؤلف با ناشران متأسفانه این مشکلی است که همه نویسندهها با آن مواجهاند.
یکی از دغدغههای نویسنده،این است که ناشر خصوصی ملاک و معیارهایی دارد که مطلوب نظر خود را از نویسنده میخواهد.
و این کار، مرا آزارده میکند و دشمن خلاقیت من است."